کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهوت ران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهوت ران
/šahvatrān/
معنی
کسی که همواره در پی شهوت، کامرانی و مجامعت است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
lecherous, lewd, loose
-
جستوجوی دقیق
-
شهوت ران
لغتنامه دهخدا
شهوت ران . [ ش َهَْ وَ ] (نف مرکب ) دنبال شهوت رونده . که شهوت راند. که به اعمال شهوت مبادرت ورزد.
-
شهوت ران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvatrān کسی که همواره در پی شهوت، کامرانی و مجامعت است.
-
شهوت ران
واژهنامه آزاد
(پهلوی) ورنه (یخوانید چون بدنه).
-
شهوت ران
واژهنامه آزاد
تن کامه.
-
واژههای مشابه
-
گرم شهوت
لغتنامه دهخدا
گرم شهوت . [ گ َش َهَْ وَ ] (ص مرکب ) شهوت پرست . پرشهوت : گفتن افسانه های مهرانگیزکه کند گرم شهوتان را تیز.نظامی .
-
شهوت انگیختن
لغتنامه دهخدا
شهوت انگیختن . [ ش َهَْ وَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تحریک کردن شهوت . برانگیختن میل جنسی : به بیرغبتی شهوت انگیختن برغبت بود خون خود ریختن .سعدی .
-
شهوت چشیدن
لغتنامه دهخدا
شهوت چشیدن . [ ش َهَْ وَ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) به کار بردن شهوت . چشیدن طعم و لذت شهوت : هوی را با هوس الفت تو دادی برای لذت شهوت چشیدن .ناصرخسرو.
-
شهوت کشتن
لغتنامه دهخدا
شهوت کشتن . [ ش َهَْ وَ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرونشاندن شهوت ، و چون آن را به آتش تشبیه می کنند از اینرو با «کشتن » ترکیب میشود : گر امروز آتش شهوت بکشتی بیگمان رستی وگرنه تَف ّ این آتش تو را هیزم کند فردا.سنایی .
-
شهوت کلبی
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبی . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. جوع الکلب . (یادداشت مؤلف ). علتی است که هرچند خورد اشتداد اشتهای طعام و حرص بر مأکولات هم چنان باشد، و این مرض را جوع الکلب نیز گویند. (غیاث ). علتی باشد که مردم طعام بی اندازه ...
-
شهوت کلبیه
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبیه . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ بی ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. شهوت کلبی . جوع الکلب . جوع کلبی . اشتداد شهوت خوردن . حرص در مأکول . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جوع کلبی و کلبیه شود.
-
شهوت آلود
لغتنامه دهخدا
شهوت آلود. [ ش َهَْ وَ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شهوت .
-
شهوت آلوده
لغتنامه دهخدا
شهوت آلوده . [ ش َهَْ وَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شهوت : گفتم این عمر شهوت آلوده چون در و چون شکر بهم سوده .نظامی .
-
شهوت آمیز
لغتنامه دهخدا
شهوت آمیز. [ ش َهَْ وَ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به شهوت .
-
شهوت انگیز
لغتنامه دهخدا
شهوت انگیز. [ ش َهَْ وَ اَ ] (نف مرکب ) هر چیز که برانگیزد میل و رغبت را. (ناظم الاطباء). مشهی . (یادداشت مؤلف ). || هر چیز که موجب هیجان شهوت مجامعت گردد. (ناظم الاطباء). مبهی . (یادداشت مؤلف ).