کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شهوت آمیز
لغتنامه دهخدا
شهوت آمیز. [ ش َهَْ وَ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به شهوت .
-
شهوت انگیز
لغتنامه دهخدا
شهوت انگیز. [ ش َهَْ وَ اَ ] (نف مرکب ) هر چیز که برانگیزد میل و رغبت را. (ناظم الاطباء). مشهی . (یادداشت مؤلف ). || هر چیز که موجب هیجان شهوت مجامعت گردد. (ناظم الاطباء). مبهی . (یادداشت مؤلف ).
-
شهوت پرست
لغتنامه دهخدا
شهوت پرست . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (نف مرکب ) هواپرست . (آنندراج ). ابن فرجه . (یادداشت مؤلف ). پیرو شهوات نفسانی : گنهکار و خودرای و شهوت پرست بغفلت شب و روز مخمور و مست . سعدی .مشو تابع نفس شهوت پرست که هر ساعتش قبله ای دیگر است . سعدی .چو مرد سماع ...
-
شهوت پرستی
لغتنامه دهخدا
شهوت پرستی . [ ش َهَْ وَ پ َ رَ ] (حامص مرکب ) پیروی از شهوت نفسانی : نشاط هر دو در شهوت پرستی به شیر مست ماند از شیرمستی . نظامی .چو دانست استاد کآن تیزهوش به شهوت پرستی برآورد جوش .نظامی .
-
شهوت پرور
لغتنامه دهخدا
شهوت پرور. [ ش َهَْ وَ پ َرْ وَ] (نف مرکب / ن مف مرکب ) شهوت پرورده . که تربیت شهوانی داشته باشد. که پرورنده ٔ شهوات باشد : چون هما اندک خور و کم شهوتم دانند و من چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم .خاقانی .
-
شهوت ران
لغتنامه دهخدا
شهوت ران . [ ش َهَْ وَ ] (نف مرکب ) دنبال شهوت رونده . که شهوت راند. که به اعمال شهوت مبادرت ورزد.
-
شهوت رانی
لغتنامه دهخدا
شهوت رانی . [ ش َهَْ وَ ] (حامص مرکب ) دنبال روی شهوت . به اعمال شهوت مبادرت کردن .
-
شهوت کش
لغتنامه دهخدا
شهوت کش . [ ش َهَْ وَ ک ُ ] (نف مرکب )که شهوت را فرونشاند و بر آن چیره شود : مجنون که مبصّر جهان بودشهوت کش و خویشتن رهان بود.نظامی .
-
حرف شهوت
لغتنامه دهخدا
حرف شهوت . [ ح َ ف ِ ش َهَْ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف میل . رجوع به حرف میل شود.
-
شهوت آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] ‹شهوتآلوده› šahvat[']ālud آنچه آمیخته به شهوت و هوس باشد؛ آلوده به شهوت.
-
شهوت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvat[']angiz آنچه میل و رغبت و شهوت شخص را برانگیزاند؛ برانگیزندۀ شهوت.
-
شهوت بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvatbār آنچه ازروی شهوت و هوس بسیار باشد.
-
شهوت پرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvatparast ۱. آنکه مطیع خواهش نفس باشد.۲. ویژگی کسی که همواره آزمند مجامعت است.
-
شهوت ران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] šahvatrān کسی که همواره در پی شهوت، کامرانی و مجامعت است.
-
شهوت رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šahvatrāni ۱. شهوتپرستی.۲. جماع کردن بسیار.