کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهوت
/šahvat/
معنی
۱. چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن.
۲. جنبش نفس در طلب لذت و آنچه دوست دارد؛ خواهش نفس؛ میل و رغبت به درک لذت.
۳. میل به جماع.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باء، شبق، میل، هوس، هوی
برابر فارسی
ورن
دیکشنری
concupiscence, desire, Eros, lewdness, lust, passion, sexuality
-
جستوجوی دقیق
-
شهوت
واژگان مترادف و متضاد
باء، شبق، میل، هوس، هوی
-
شهوت
فرهنگ واژههای سره
ورن
-
شهوت
فرهنگ فارسی معین
(شَ وَ) [ ع . شهوة ] (اِ.)1 - میل ، خواهش نفس . 2 - میل شدید و غیرطبیعی به چیزی .
-
شهوت
لغتنامه دهخدا
شهوت . [ ش َهَْ وَ ] (ع اِمص ، اِ) آرزو. (مهذب الاسماء). آرزو و میل و رغبت و اشتیاق و خواهش و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (ناظم الاطباء). آرزو و شوق نفس در حصول لذت و منفعت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مطلق آرزوو خواهش . (آنندراج ). اشتیاق . رغبت ش...
-
شهوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شهوة، جمع: شَهَوات] šahvat ۱. چیزی را دوست داشتن و رغبت شدید به آن داشتن.۲. جنبش نفس در طلب لذت و آنچه دوست دارد؛ خواهش نفس؛ میل و رغبت به درک لذت.۳. میل به جماع.
-
شهوت
دیکشنری فارسی به عربی
اخدود , رغبة , لحم
-
شهوت
واژهنامه آزاد
(پهلوی) ورن (بخوانید چون بدن).
-
واژههای مشابه
-
گرم شهوت
لغتنامه دهخدا
گرم شهوت . [ گ َش َهَْ وَ ] (ص مرکب ) شهوت پرست . پرشهوت : گفتن افسانه های مهرانگیزکه کند گرم شهوتان را تیز.نظامی .
-
شهوت انگیختن
لغتنامه دهخدا
شهوت انگیختن . [ ش َهَْ وَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) تحریک کردن شهوت . برانگیختن میل جنسی : به بیرغبتی شهوت انگیختن برغبت بود خون خود ریختن .سعدی .
-
شهوت چشیدن
لغتنامه دهخدا
شهوت چشیدن . [ ش َهَْ وَ چ َ / چ ِ دَ ] (مص مرکب ) به کار بردن شهوت . چشیدن طعم و لذت شهوت : هوی را با هوس الفت تو دادی برای لذت شهوت چشیدن .ناصرخسرو.
-
شهوت کشتن
لغتنامه دهخدا
شهوت کشتن . [ ش َهَْ وَ ک ُ ت َ ] (مص مرکب ) فرونشاندن شهوت ، و چون آن را به آتش تشبیه می کنند از اینرو با «کشتن » ترکیب میشود : گر امروز آتش شهوت بکشتی بیگمان رستی وگرنه تَف ّ این آتش تو را هیزم کند فردا.سنایی .
-
شهوت کلبی
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبی . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. جوع الکلب . (یادداشت مؤلف ). علتی است که هرچند خورد اشتداد اشتهای طعام و حرص بر مأکولات هم چنان باشد، و این مرض را جوع الکلب نیز گویند. (غیاث ). علتی باشد که مردم طعام بی اندازه ...
-
شهوت کلبیه
لغتنامه دهخدا
شهوت کلبیه . [ ش َهَْ وَ ت ِ ک َ بی ی َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شهوة کلبیة. شهوت کلبی . جوع الکلب . جوع کلبی . اشتداد شهوت خوردن . حرص در مأکول . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جوع کلبی و کلبیه شود.
-
شهوت آلود
لغتنامه دهخدا
شهوت آلود. [ ش َهَْ وَ ] (ن مف مرکب ) آلوده به شهوت .