کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهلیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهلیدن
/šahlidan/
معنی
ازهم پاشیدن، پراکنده شدن؛ پخش شدن: ◻︎ چو افتاد دشمن در آن پایلغز / به سمّ سمندش بشهلید مغز (نظامی۵: ۹۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهلیدن
لغتنامه دهخدا
شهلیدن . [ ش َ دَ ] (مص ) پراکنده و پریشان شدن و از هم پاشیده شدن و پخچ و پهن گشتن . (از برهان ) : چو افتاد دشمن در آن پای نغزز سُم ّ سمندش بشهلید مغز.نظامی (از جهانگیری ).
-
شهلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šahlidan ازهم پاشیدن، پراکنده شدن؛ پخش شدن: ◻︎ چو افتاد دشمن در آن پایلغز / به سمّ سمندش بشهلید مغز (نظامی۵: ۹۷۳).