کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهر و ایالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پیلمان شهر
لغتنامه دهخدا
پیلمان شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان . (حدود العالم ).
-
ذات شهر
لغتنامه دهخدا
ذات شهر. [ ت َ ش َ رِن ْ ] (ع ق مرکب ) به ماهی . در ماهی .
-
شهر بزرگ
لغتنامه دهخدا
شهر بزرگ . [ ش َ رِ ب ُ زُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مدینة. کورة. (دهار). در برابر شهرک که شهر خرد است .
-
شهر بسطام
لغتنامه دهخدا
شهر بسطام . [ ش َ ب َ / ب ِ / ب ُ ] (اِخ ) رجوع به بسطام شود.
-
شهر بلقیس
لغتنامه دهخدا
شهر بلقیس . [ ش َ رِ ب ِ ] (اِخ ) دور نیست که شهر کهنه ٔ اسفرایین (که هنوز جلگه ای در آنجا بهمین اسم معروف است ) با خرابه های شهر بلقیس یکی باشد. (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج حاشیه ٔ ص 419).
-
شهر خموشان
لغتنامه دهخدا
شهر خموشان . [ ش َ رِ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گورستان . (آنندراج ) : در وداعم شوری ازکس برنخاست گویی از شهر خموشان میروم .ملا مرشد (از آنندراج ).
-
شهر زرین
لغتنامه دهخدا
شهر زرین . [ ش َ رِ زَرْ ری ] (اِخ ) شهری بوده است از عمارات حضرت سلیمان . (آنندراج ) : سوارش در نظر از قصر ایوان بود چون شهر زرین سلیمان . استرآبادی (از آنندراج ).گر چنین زآن برگ گل زرین گیا خواهد دمیدخانه ٔ آیینه را هم شهر زرین میکند.حاجی سابق (از ...
-
شهر شاپور
لغتنامه دهخدا
شهر شاپور. [ ش َ رِ ] (اِخ ) بیشاپور. بهشاپور. شهری بوده است نزدیک کازرون فارس که با حفاریهای هیئت فرانسوی آثار آن مکشوف گردیده است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
شهر فیروز
لغتنامه دهخدا
شهر فیروز. [ ش َ رِ فی ] (اِخ ) قلعه ای بوده در استرآباد که برای جلوگیری از هجوم بادیه نشینان ساخته بودند. (یادداشت مؤلف ). ظاهراً با شهرستان یزدگرد یکی باشد. رجوع به شهرستان یزدگرد شود.
-
شهر فیروز
لغتنامه دهخدا
شهر فیروز. [ ش َ رِ فی ](اِخ ) قزوینی نویسد: نسا را «شهر فیروز» نامند بمناسبت اینکه گویند فیروز پادشاه قدیم ایران آنرا ساخته است . (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 420).
-
شهر قنطره
لغتنامه دهخدا
شهر قنطره . [ ش َ رِ ق َ طَ رَ ] (اِخ )مقدسی گاهی دزفول را بدین نام خوانده است ، یعنی «شهر پل ». (ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی لسترنج ص 257).
-
شهر کسان
لغتنامه دهخدا
شهر کسان . [ ش َ رِ ک َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غربت . (یادداشت مؤلف ).
-
شهر مدهوشان
لغتنامه دهخدا
شهر مدهوشان . [ ش َ رِ م َ ] (اِخ ) بگفته ٔ نظامی در داستان هفت پیکر شهری است در چین یعنی ترکستان شرقی : گفت شهری است در ولایت چین شهری آراسته چو خلدبرین نام آن شهر شهر مدهوشان تعزیت خانه ٔ سیه پوشان .نظامی (هفت پیکر ص 151).
-
شهر نو
لغتنامه دهخدا
شهر نو. [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) رجوع به شهرک نو شود.
-
مشکین شهر
لغتنامه دهخدا
مشکین شهر. [ م ِ ش َ ] (اِخ ) رجوع به خیاو شود.