کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریل
لغتنامه دهخدا
شهریل . [ ش َ ] (اِخ )لقب یزدجردبن شهریار. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شهریک شود. یزدجرد شهریل بگریخت و به مرو شد و عبداﷲبن عامر، مجاشعبن مسعود السلمی را پس یزدجرد بفرستاد. (تاریخ سیستان ص 80) .
-
جستوجو در متن
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن منصور معروف به ولی مذکر. از اصحاب رأی بود و از جعفربن شهریل و جز او روایت کرد. (از تاریخ جرجان تألیف ابوالقاسم سهمی ص 398).
-
جرجانی
لغتنامه دهخدا
جرجانی . [ ج ُ ] (اِخ ) جعفربن احمدبن شهریل . راوی بود. وی از ابوبکر محمدبن یوسف سراج و جعفربن احمدبن بهرام و جز آن دو روایت کند. (از تاریخ جرجان ابوالقاسم سهمی ص 138).