کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریة
لغتنامه دهخدا
شهریة.[ ش َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی از اسب تاتاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شهاری . (اقرب الموارد). || مؤنث شهری . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
شهریه
واژگان مترادف و متضاد
ادرار، راتبه، ماهانه، ماهیانه، مستمری، مشاهره، مواجب
-
شهریه
فرهنگ فارسی معین
(شَ یَّ) [ ازع . ] (اِ.) پولی که بابت خدمتی پرداخت می شود.
-
شهریه
لغتنامه دهخدا
شهریه . [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی ماه . یعنی مشاهره . سرماهی . ماهانه . ماهیانه . مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. (یادداشت مؤلف ).- شهریه ٔ مدارس ؛ پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند.
-
شهریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به شهر [= ماه]) [عربی: شهریَّة] šahriy[y]e ۱. هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن.۲. اجرت و حقوق ماهیانه.
-
شهریه
دیکشنری فارسی به عربی
اجر , تعليم , راتب
-
جستوجو در متن
-
tuition fee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شهریه
-
ماهگانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māhgāne شهریه؛ ماهیانه.
-
آموزانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) ( اِ.) شهریه .
-
سرماهی
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِمر.) ماهیانه ، شهریه .
-
salaries
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حقوق، شهریه، مواجب
-
راتب
دیکشنری عربی به فارسی
حقوق , شهريه , مواجب , حقوق دادن
-
مشاهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشاهَرَة] [قدیمی] mošāhere اجرت ماهیانه؛ شهریه.