کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریار ساسانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریار ساسانی
لغتنامه دهخدا
شهریار ساسانی . [ ش َ ریا رِ ] (اِخ ) لقب شهروراز (629 م .) سردار ساسانی . رجوع به شهروراز و ساسانیان شود.
-
واژههای مشابه
-
باد شهریار،شهریار
لهجه و گویش تهرانی
باد گرم تابستانی
-
شهریار،باد شهریار
لهجه و گویش تهرانی
باد گرم ناحیه شهریار در تهران هنگام تابستان
-
بند شهریار
فرهنگ فارسی معین
(بَ دِ شَ)(امر.) یکی از آهنگ های موسیقی قدیم ایران .
-
باغ شهریار
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ شَ) (اِمر.) نوایی در موسیقی قدیم .
-
حسین شهریار
لغتنامه دهخدا
حسین شهریار. [ ح ُ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) شاعر معاصر تبریزی . رجوع به شهریار تبریزی شود.
-
شهریار اول
لغتنامه دهخدا
شهریار اول . [ ش َ ریا رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمداراز سلسله ٔ پادوسبان 147 - 177 هَ . ق . (التدوین ).
-
شهریار اول
لغتنامه دهخدا
شهریار اول . [ ش َ ریا رِ اَوْ وَ ] (اِخ ) نام یکی از ملوک باوندیه ٔ مازندران 183 تا 211 هَ . ق . (التدوین ).
-
شهریار دوم
لغتنامه دهخدا
شهریار دوم . [ ش َ ریا رِ دُ وُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار از سلسله ٔ پادوسبان ملوک طبرستان معروف به گاوباره 286 - 301 هَ . ق . (از التدوین ).
-
شهریار سوم
لغتنامه دهخدا
شهریار سوم . [ ش َ ریا رِ س ِ وُ ] (اِخ ) از حکمرانان رویان و رستمدار از سلسله ٔ پادوسبان ملوک طبرستان معروف به گاوباره 313 - 325 هَ . ق . (از التدوین ).
-
شهریار کازرونی
لغتنامه دهخدا
شهریار کازرونی . [ ش َ ریا رِ زِ ] (اِخ ) ابواسحاق . وفاتش در سال 424 هَ . ق . در عهد القائم خلیفه بوده است و 69 سال عمر داشته . (تاریخ گزیده ص 783).
-
فول شهریار
لغتنامه دهخدا
فول شهریار. [ ش َهَْ رْ ] (اِخ ) رباطی بوده است در فارس که در کنار رباط صلاح الدین در دشت رون واقع بوده است . (از نزهة القلوب حمداﷲ مستوفی چ لیدن صص 134 - 185).
-
قصر شهریار
لغتنامه دهخدا
قصر شهریار. [ ق َ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شیراز در 10 هزارگزی جنوب خاور شیراز و 2 هزارگزی راه فرعی شیرازبه خرچول . موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 131 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، صیفی وشغل اهالی...
-
ای شهریار
لغتنامه دهخدا
ای شهریار. [ اَ / اِ ش َ ] (اِ مرکب ) نام روز سی ام است از ماههای ملکی . || (منادا) خطاب به کلانتر و شهریار. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (هفت قلزم ).