کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهرود
/šahrud/
معنی
= شاهرود: ◻︎ بکرده راست با مزمار شهرود / بکرده راست با بربط ربابا (منوچهری: ۲۱۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهرود
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِمر.) 1 - سازی بود سیمی شبیه به عود. 2 - نوایی از آهنگ های قدیم .
-
شهرود
لغتنامه دهخدا
شهرود. [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهرود. هر نهر ورودخانه ٔ بزرگ را گویند عموماً. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (انجمن آرا). رجوع به شاهرود شود. || نام سازی است مانند موسیقار که رومیان در بزم و رزم نوازند. (برهان ). نام سازی . (ناظم الاطباء) (غ...
-
شهرود
لغتنامه دهخدا
شهرود. [ ش َ ] (اِخ ) نام رودخانه ای است در عراق . (برهان )(غیاث ). ظاهراً مراد شاهرود است . یکی از دو شعبه ٔ سپیدرود که به دریای خزر ریزد. رجوع به شاهرود شود.
-
شهرود
لغتنامه دهخدا
شهرود. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری است در ملک عراق که خسرو پرویز بر لب رودخانه ٔ شهرود بنا کرده بود و بنام آن رودخانه موسوم ساخته . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) : شدنداز مرز موقان سوی شهرودبنا کردند شهری از می و رود.نظامی .مرا آن روز شادی کرد بدرودکه...
-
شهرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] šahrud = شاهرود: ◻︎ بکرده راست با مزمار شهرود / بکرده راست با بربط ربابا (منوچهری: ۲۱۲).
-
جستوجو در متن
-
شهروز
لغتنامه دهخدا
شهروز. [ ش َ ] (اِ مرکب ) مصحف شهروذ = شهرود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی شهرود است که رودخانه ٔ بزرگ باشد. (برهان ) (از جهانگیری ) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). || ساز رومیان و غیره . (برهان )(آنندراج ). || آلتی از آلات موسیقی و آنراحکیم بن احو...
-
شاهرود
فرهنگ نامها
(تلفظ: šāhrud) (شاه = جزء پیشین بعضی از کلمههای مرکب به معنی ' اصلی ' و ' مهم ' + رود = فرزند به ویژه پسر) ، (به مجاز) فرزند (پسر) عزیز و گرامی ؛ نوعی ساز (شهرود) ؛ رود بزرگ ، رودخانه بزرگ .
-
ده رود
لغتنامه دهخدا
ده رود. [ دَه ْ ] (اِ مرکب )(اصطلاح موسیقی ) سازی است که باربد می نواخته و ده زه و وتر داشته است . (گنجینه ٔ گنجوی ص 68) : حدیث باربدبا ساز ده رودهمان آرامگاه شه به شهرود.نظامی .
-
شاهرود
لغتنامه دهخدا
شاهرود. (اِ مرکب ) آب بزرگ . رود بزرگ . مطلق رود بزرگ . || نام سازی است که آن را شهرود نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). نام سازی است مانند نی که اکثر و اغلب رومیان دارند و در بزم و رزم بنوازند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان قاطع) (رشیدی ). سازی مانند نی که ...
-
حکیم
لغتنامه دهخدا
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن احوص سغدی ، مکنی به ابی حفص .یکی از علمای موسیقی ایران . وی از مردم سغد بود و از آنجا ببغداد شد. و خوارزمی در مفاتیح العلوم گوید:استادی در موسیقی است از مردم سغد و در سال سیصد ازهجرت در بغداد آلت موسیقی معروف بشهروز [ ظاهراً...
-
زنگانه رود
لغتنامه دهخدا
زنگانه رود. [ زَ گا ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام سازیست که زنگیان در روز جنگ نوازند. (برهان ) (ازجهانگیری ) (از ناظم الاطباء). و نام سازی است که زنگیان نوازند. (فرهنگ رشیدی ). نام سازی که زنگیان نوازند. (غیاث ). در زنگانه گذشت . (آنندراج ) : چوزنگی درآ...
-
هلی کتی
لغتنامه دهخدا
هلی کتی . [ هََ ک ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان آمل که 105 تن سکنه دارد. آب آن از شهرود هراز و چشمه ها و محصول عمده اش برنج و غله و نیشکر و کاردستی زنان بافتن شال و کتان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
شاخابه
لغتنامه دهخدا
شاخابه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) شاخ آبه شهرود. خلیج . (شعوری ). جویی و نهری باشد که از رود بزرگ و دریا جدا شود و آن را به تازی خلیج گویند. (فرهنگ جهانگیری ). جوی کوچکی را گویند که از رودخانه ای بزرگ یا رودخانه ای که از دریا جدا میشود جدا شده باشد و...
-
ابوحفص
لغتنامه دهخدا
ابوحفص . [ اَ ح َ ] (اِخ ) حکیم بن احوص سغدی . از سغد سمرقند. او در قرن سوم هجری میزیست و گویند نخست شعر پارسی را [ در اوزان عرب ] او گفته است :آهوی کوهی در دشت چگونه دودااو ندارد یار بی یار چگونه رودا.ابوحفص در صناعت موسیقی دستی تمام داشت و ابونصر ف...