کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهرستانک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهرستانک
لغتنامه دهخدا
شهرستانک . [ ش َ رَ / رِ ن َ ] (اِ مصغر) مصغر شهرستان .
-
شهرستانک
لغتنامه دهخدا
شهرستانک . [ ش َ رَ / رِ ن َ] (اِخ ) قصبه ای جزء دهستان «لوراوشهرستانک » بخش کرج شهرستان تهران است و 1669 تن سکنه دارد. (از فرهنگ فارسی معین ). از ییلاقات و متنزهات شمال تهران است .
-
شهرستانک
لغتنامه دهخدا
شهرستانک . [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خسروشیر بخش جغتای شهرستان سبزوار است و 1219 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
شهرستانک
لغتنامه دهخدا
شهرستانک . [ ش َ رِ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند است و 437 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
آزادبر
لغتنامه دهخدا
آزادبر. [ ب َ ] (اِخ ) نام قریه ای از لوراو شهرستانک بایالت طهران .
-
لورا
لغتنامه دهخدا
لورا. (اِخ ) نام محلی نزدیک شهرستانک به کوه البرز در شمال غربی تهران .
-
شکرآب
لغتنامه دهخدا
شکرآب . [ ش َ ک َ ] (اِخ ) دهی است به شمال تهران آن سوی قلعه ٔ توچال میان شهرستانک وآهار. || آبی است بدین نام در آن موضع.
-
دوآب
لغتنامه دهخدا
دوآب . [ دُ] (اِخ ) محل تلاقی دو شعبه ٔ رودخانه ٔ کرج که یکی از کندوان و دیگری از شهرستانک آید. (یادداشت مؤلف ).
-
ازوسیر
لغتنامه دهخدا
ازوسیر. [ ] (اِخ ) یکی از قرای ناحیه ٔ لورا و شهرستانک در ایالت طهران . (جغرافیای سیاسی تألیف کیهان ص 354).
-
شیرگا
لغتنامه دهخدا
شیرگا. (اِ) شیرکا. درختچه ای است که در دره ٔ شهرستانک و هم در حد اعلای جنگل نور موجود است و نام شیرگا در نور بدان دهند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرکا شود.
-
ملک والیز
لغتنامه دهخدا
ملک والیز. [ ] (اِخ ) دهی از دهستان لورا و شهرستانک است که در بخش کرج شهرستان تهران واقع است و 265 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
گج سر
لغتنامه دهخدا
گج سر. [ گ َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان لور شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران ، سرراه شوسه ٔ کرج به چالوس . سکنه ٔ آن 50 تن است و پاسگاه پاسبانی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
وله
لغتنامه دهخدا
وله . [ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران واقع در 500 گزی راه شوسه ٔ کرج به چالوس دارای 450 تن سکنه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 شود.
-
آهار
لغتنامه دهخدا
آهار. (اِخ )نام گردنه ای میان شهرستانک و رودبار در ایالت تهران . || نام دره ای در ناحیه ٔ رودبار طهران و نام قریه ای در آن درّه در نزدیک قریه ٔ اوشان ، و در این دره معادن سنگ گچ فراوانست . || نام یکی از آب راهه های جاجرود که در اوشان بجاجرود پیوندد.