کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهراه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهراه
لغتنامه دهخدا
شهراه . [ ش َ ] (اِ مرکب ) مخفف شاهراه . جاده ٔعام و جاده ٔ وسیع بزرگ . (ناظم الاطباء) : دگر گوشت که شهراه کلامست دلت زو با معانی ّ تمامست . ناصرخسرو.شهراه مردمی است سبیل الرشاد توزآن مردمی تو کز ره نامردمی گمی . سوزنی .تا نبرّد تیغت اسماعیل راتا کنی...
-
جستوجو در متن
-
شهره
لغتنامه دهخدا
شهره . [ ش َ رَه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف شهراه و شاهراه . شارع و راه بزرگ و وسیع. (ناظم الاطباء) : بر سر شهره ِ عجزیم کمر بربندیم رخت همت ز رصدگاه خطر بربندیم . خاقانی .جان از پی گرد موکب توبر شهره ِ ترکتاز بستیم . خاقانی .بر شهره ِ منزل کواکب اجرام بروج...
-
مردمی
لغتنامه دهخدا
مردمی . [ م َ دُ ] (حامص ) مردم بودن . انسان بودن . بشر بودن . از جنس بشر بودن . بشریت : و مردمان وی از اعتدال مردمی دورند. (حدود العالم ). مردمانی اند از طبع مردمی دورتر. (حدود العالم ).مگر مردمی خیره دانی همی جز این را ندانی نشانی همی . فردوسی .چنی...