کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهرآرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهرآرایی
/šahrā('ā)rāy(')i/
معنی
زینت بستن شهر؛ آرایش شهر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهرآرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] šahrā('ā)rāy(')i زینت بستن شهر؛ آرایش شهر.
-
جستوجو در متن
-
آذینبندی
واژگان مترادف و متضاد
آیین، آیینهبندان، آیینهبندی، جشن، چراغانی، شهرآرایی
-
شهرآرا
لغتنامه دهخدا
شهرآرا. [ ش َ ] (اِمص مرکب ) تزیین شهر برای جشنی یا ورود شاهی و غیره .آذین بندی شهر. (یادداشت مؤلف ). شهرآرایی . رجوع به شهرآرایی شود. || (نف مرکب ) آرایش دهنده ٔ شهر. آنچه یا آنکه شهر را بیاراید. || آنکه بزیبائی مایه ٔ آرامش شهر شود. شهرآرای : کیست...
-
شهرآرائی
لغتنامه دهخدا
شهرآرائی . [ ش َ] (حامص مرکب ) شهرآرایی . آذین بندی شهر : عروس شب چو نقش افکند بر دست به شهرآرائی انجم کله بست . نظامی .اشراف خلایق بخدمت استقبال مسارعت نمودند و اصناف دیگر بشهرآرائی مشغول گشتند. (جهانگشای جوینی ).
-
آیین
واژگان مترادف و متضاد
۱. رسم، روال، روش، شیوه، عادت، منوال ۲. دین، شرع، شریعت، طریقت، کیش، مذهب ۳. طریقه، مسلک، مشرب، نحله ۴. سنت، قاعده، قانون، مراسم، مقررات، نظم، هنجار ۵. آذینبندی، جشن، زیب، زینت، شهرآرایی ۶. آدابدانی، اتیکت، ادب، تشریفات، نزاکت ۷. سر
-
شهرآرای
لغتنامه دهخدا
شهرآرای . [ ش َ ] (اِمص مرکب ) شهرآرا. تزیین شهر. زیب و زینت شهر در عید و عروسی و شهرآرای را عوام آئین بندی گفته اند. (از انجمن آرا). آذین بندی شهر. (یادداشت مؤلف ). آرایش شهر. (ناظم الاطباء). زیب و زینت و آئین بستن شهر. (برهان ) : کله بستند گرد شهر...
-
بستن
لغتنامه دهخدا
بستن . [ ب َ ت َ ] (مص ) پهلوی بستن . از ریشه ٔ اوستایی و پارسی باستان ، بند . طبری ، دوستن . مازندرانی ، دوسّن و دَوسن . گیلکی ، دوستن . بند کردن . فراهم کشیدن . پیوستن . ضد گشودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ص 278). مقابل گشادن لازم و متعدی هر دو آ...