کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهدلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهدلب
لغتنامه دهخدا
شهدلب . [ ش َ ل َ ] (ص مرکب ) شیرین لب . که لبی چون شهد دارد : در هند تیره بختی و واژونه است کارزان شهدلب همیشه دلم تلخ کام شد.ابوطالب کلیم .
-
جستوجو در متن
-
شهدطراز
لغتنامه دهخدا
شهدطراز. [ ش َ طِ / طَ ] (ص مرکب ) شهدلب . (آنندراج ). || (نف مرکب ) آراینده به شیرینی : شهدطراز لب لعل نگارزهرفروش بن دندان مار.واله هروی .
-
ساقی
لغتنامه دهخدا
ساقی . (ع ص ، اِ) آب ده . (مهذب الاسماء) (دهار). آب دهنده . ج ، سُقات . (منتهی الارب ). آنکه سیراب کند. آنکه تشنگی فرونشاند. آبدار : و سیدالشهداء حمزه و ساقی حجاج عباس ، اعمام (حضرت علی ). [ بودند ] . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 10). || چمانی . (برهان )...