کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهادتین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهادتین
/šahādateyn/
معنی
گفتن «اشهد ان لااله الاالله» و «اشهد ان محمداً رسولالله». شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر اسلام.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهادتین
لغتنامه دهخدا
شهادتین . [ ش َ دَ ت َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ شهادت . دو شهادت . دو گواهی یعنی «اشهد ان لااله الا اﷲ» و «اشهد ان محمداً رسول اﷲ» و با گفتن این دو شهادت شخص در زمره ٔ مسلمانان درآید و از حقوق اسلام بهره مند گردد. || دو بار شهید و کشته شدن در راه دین : ذوالش...
-
شهادتین
فرهنگ فارسی معین
(شَ دَ تَ) [ ع . ] (اِ.) تثنیة شهادت ، دو صیغة «اشهدان لا اله الا الله» و «اشهدان محمداً رسول الله».
-
شهادتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شهادتَین و شهادت، تثنیۀ شهادة] šahādateyn گفتن «اشهد ان لااله الاالله» و «اشهد ان محمداً رسولالله». شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر اسلام.
-
جستوجو در متن
-
لا اله الا الله
واژهنامه آزاد
جمله ای که نشان از وحدانیت خداوند دارد و یکی از عبارات شهادتین مسلمانان است
-
تشهد
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ هُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - طلب گواهی کردن . 2 - گفتن شهادتین . 3 - گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدة رکعت دوم و رکعت آخر.
-
تشهد
واژگان مترادف و متضاد
۱. شهادتین گفتن، شهادت دادن(درنماز) ۲. شاهد خواستن، طلبگواهی کردن
-
مرجئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجئَة] morje'e فرقهای از مسلمانان که در زمان معاویه ظهور کردند و معتقد بودند گفتن شهادتین برای ایمان کفایت میکند و نباید مرتکب معاصی کبیره را جهنمی دانست.
-
تلقین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talqin ۱. باوراندن اندیشه و طرزفکری خاص به دیگری.۲. القای شهادتین به کسی که در حال جان دادن است.۳. (تصوف) آموختن ذکر به مرید تا آن را تکرار کند.۴. تعلیم؛ آموختن.
-
اشهد
فرهنگ فارسی معین
(اَ هَ) [ ع . ] فعل متکلم وحده از شهادت به معنی : گواهی می دهم . ؛~ گفتن به زبان راندن شهادتین : اَشْهَدُ اَنَُ لا' اِل'هَ اِلاَ الله. ؛~ کسی را گفتن مرگ آن کس را حتمی دانستن .
-
تشهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašahhod ۱. طلب گواهی کردن؛ شاهد خواستن.۲. کلمۀ شهادت (اشهد ان لا اله الا اللّه) گفتن.۳. گفتن شهادتین در نماز پس از دو سجدۀ رکعت دوم و رکعت آخر.
-
اشهد
لغتنامه دهخدا
اشهد. [ اَ هََ ] (ع فعل ، اِ) در عربی متکلم وحده اَشهَدُ؛ شهادت می دهم . اما در فارسی به عنوان اسم هم بکار می رود و مراد از آن ، شهادتین یعنی اشهد اَن لا اله الاّ اﷲ و اشهد اَن ّ محمداً رسول اﷲ است : دور نبود کین زمان در مجلس حکم قضابر زبان چرخ و اخت...
-
ترجیع
لغتنامه دهخدا
ترجیع. [ ت َ ] (ع مص ) انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در مصیبت انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گام زدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ...
-
بانگ نماز
لغتنامه دهخدا
بانگ نماز. [ گ ِ ن َ ] (اِ مرکب ) اذان . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 165) (ناظم الاطباء). اذین . گلبانگ محمدی : نبود آن زمان رسم بانگ نمازبه گوش چنان پروریده به ناز. فردوسی .قدح بلبله را سر بسجود آور زودکه همی بلبل برسرو زند بانگ نماز. منوچهری .هزمان بکند بان...
-
چاو
لغتنامه دهخدا
چاو. (چینی ، اِ) نوعی اسکناس . اسکناس گونه ای از چرم که نخستین بار در کشور چین معمول گردید. شهروا. پول کاغذی . لغتی است ختایی و آن کاغذ پاره ای بود مربع و طولانی که یکی از پادشاهان چنگیزی نام خود را بر آن نقش کرده بود و رایج گردانیده ، چون مردم آذربا...