کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهادة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شهادة
معنی
سوگندنامه , گواهينامه , شهادت نامه , استشهاد , گواهي , شهادت , تصديق امضاء , تحليف , سوگند , سند رسمي , گواهي صادر کردن , تصديق , مدرک , دليل , اظهار
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...
-
شهادة
دیکشنری عربی به فارسی
سوگندنامه , گواهينامه , شهادت نامه , استشهاد , گواهي , شهادت , تصديق امضاء , تحليف , سوگند , سند رسمي , گواهي صادر کردن , تصديق , مدرک , دليل , اظهار
-
واژههای مشابه
-
شهاده
لغتنامه دهخدا
شهاده . [ ش َ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) شهادة. شهادت : بگو شهاده سرت را ز تن جدا سازم میانه ٔ تن و جانت جدائی اندازم . ؟ (از یادداشت مؤلف ).و رجوع به شهادت و شهادة شود.
-
شَّهَادَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
گواهي - شهادت
-
شهادة التعريف
دیکشنری عربی به فارسی
برگه معرفى
-
شهادة الهوية
دیکشنری عربی به فارسی
برگه معرفى
-
واژههای همآوا
-
شهادت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تایید، گواهی ۲. شهیدشدن، مرگ
-
شهادت
فرهنگ واژههای سره
جانباختگی، گواه
-
شهادت
لغتنامه دهخدا
شهادت . [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) مأخوذ از شهادة تازی . گواهی دادن . (غیاث اللغات ). گواهی : دیگر دوات آوردند از دیوان رسالت بنهادند و خواجه ٔ بزرگ و حاضران خطهای خویش در معنی شهادت نبشتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 295).- شهادت اخرس ؛ شهادت شخص گنگ و آ...
-
شهادت
فرهنگ فارسی معین
(شَ دَ) [ ع . شهادة ] (مص ل .) 1 - گواهی دادن . 2 - کشته شدن در راه خدا. 3 - کلمة اشهدان لااله الا الله.
-
شهادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شهادة] šahādat ۱. گواهی دادن.۲. (حقوق، فقه) بیان کردن آنچه به چشم دیده شده در نزد حاکم و قاضی.۳. (فقه) گواهی دادن به یگانگی خدا.۴. شهید شدن؛ کشته شدن در راه خدا.
-
شَّهَادَةِ
فرهنگ واژگان قرآن
گواهي - شهادت
-
شهادت
واژهنامه آزاد
(پیشنهاد کاربران) جانگواهی.