کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهاب الدین محمود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شهاب مخبر
لغتنامه دهخدا
شهاب مخبر. [ ش ِ م َ ب َ ] (ص مرکب ) که مخبری آتشین داشته باشد. آتشین خوی . تندخوی : روزی صیادان ، پیلی وحشی گرفتند... بادحرکت ، آتش سرعت ، کوه پیکر، سحاب منظر، شهاب مخبر... (سندبادنامه ص 56).
-
علی شهاب
لغتنامه دهخدا
علی شهاب . [ ع َ ش َ ] (اِخ ) ترشیزی (ملا...). وی از شعرای قرن نهم هَ . ق . است و از جمله ممدوحان او محمد جوکی بن شاهرخ (متوفی در 848 هَ . ق .) بوده است . (از الذریعه ٔ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 552 و 752 از تذکره ٔ دولت آبادی ص 6 و آتشکده ٔ آذر ص 70 و تذ...
-
sporadic meteor
تکشهاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] شهابی که بهطور تصادفی در آسمان ظاهر شود و به هیچکدام از بارشهای شهابی شناختهشده مربوط نباشد
-
meteorite
شهابسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تکهسنگ باقیمانده از شهابواره که پس از سوختن در جوّ به زمین رسیده باشد
-
meteoroid
شهابواره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] تکهسنگ یا ذرات غباری در فضا که هنوز وارد جوّ زمین نشده و ممکن است بهصورت شهاب یا شهابسنگ درآید
-
train of meteor, train
ردِّ شهاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ردّ دودمانند باقیمانده از ظهور شهابهای درخشان در آسمان
-
ابن شهاب
لغتنامه دهخدا
ابن شهاب . [ اِ ن ُ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) ابوالطیب ابراهیم بن محمدبن الشهاب . متکلم معتزلی ، شاگرد بلخی و خیاط و غیر آن دو. وفات او بعد از 350 هَ .ق . است در سن پیری . و او راست : کتاب مجالس الفقهاء و مناظراتهم قرب چهارصد ورقه . (ابن الندیم ).
-
ابن شهاب
لغتنامه دهخدا
ابن شهاب . [ اِ ن ُ ش َ/ ش ِ ] (اِخ ) ابوبکر محمدبن مسلم زهری . محدث تابعی . او از ده تن از اصحاب رسول صلی اﷲعلیه وآله روایت دارد. وفات 124 هَ .ق .
-
حجازی شهاب
لغتنامه دهخدا
حجازی شهاب . [ ح ِ ی ِ ش ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن رمضان مکی ، معروف به شهاب حجازی . ابوالعباس شاعر متوفی (840 هَ . ق .). او راست : دیوان شعر و «اللمع الشهابیة من البروق الحجازیة» و شاید این نیز دیوان شعر باشد. (اسماء المؤلفین ج 1 ص 125).
-
حصار شهاب
لغتنامه دهخدا
حصار شهاب . [ ح ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در یازده هزارگزی شمال مشهد و 2هزارگزی شمال کشف رود. ناحیه ای است واقع در جلگه . معتدل . دارای 37 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غل...
-
ده شهاب
لغتنامه دهخدا
ده شهاب . [ دِه ْ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در سی هزارگزی شمال خاوری کرمان . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
کاریز شهاب
لغتنامه دهخدا
کاریز شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان زیر کوه بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 194هزارگزی جنوب خاوری قاین . جلگه و گرمسیر و سکنه ٔ آن 7 تن است . قنات دارد. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مال شهاب
لغتنامه دهخدا
مال شهاب . [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لیراوی است که در بخش دیلم شهرستان بوشهر واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ام شهاب
لغتنامه دهخدا
ام شهاب . [ اُم ْ م ِ ش ِ ] (اِخ ) غنویة. از زنان صحابی است . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 249 شود.
-
امام شهاب
لغتنامه دهخدا
امام شهاب . [ اِ ش ِ ] (اِخ ) از معاصران خاقانی شروانی است و خاقانی را در مرثیه ٔ او قصیده ای است بمطلع:سر چه سنجد که هوش می بشودتن چه ارزد که نوش می بشود.و در ضمن آن گوید:آه کز مردن امام شهاب آه من سخت کوش می بشود.خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 169 و ...