کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهاب الدوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شهاب وزیر
لغتنامه دهخدا
شهاب وزیر. [ ش ِ ب ِ وَ ] (اِخ ) وزیر سلطان سنجر. وی را در سال 538 هَ . ق . سربازان غز در بخارا بقتل رساندند. (تاریخ بخارا ص 30). و نیز رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 112 و ابوالقاسم عبداﷲبن علی شود.
-
شهاب الاسلام
لغتنامه دهخدا
شهاب الاسلام . [ ش ِ بُل ْ اِ ] (اِخ )برادرزاده ٔ خواجه نظام الملک و یکی از وزرای سلطان سنجر و نام او عبدالرزاق بن ابی القاسم عبداﷲ است . رجوع به حبیب السیر چ طهران ص 380 و دستورالوزراء ص 189 وتتمه ٔ صوان الحکمه ص 112 و تجارب السلف ص 282 شود.
-
شهاب الخیاط
لغتنامه دهخدا
شهاب الخیاط. [ ش ِ بُل ْ خ َی ْ یا ] (اِخ ) او راست ورقه شعر است . (از ابن الندیم ).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) ازمحتشمان قهستان بود. (تاریخ جهانگشای ج 2 ص 205).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) اسفرائینی . وزیر الراشد باللّه عباسی . رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 312 و دستورالوزراء ص 92 شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) اوحدی ، ملقب به امیر اجل فاضل . او راست : عیون الحقایق راجع به تجارت و صنعت . (از کشف الظنون ).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) بایزیدشاه (راجه ٔ کانس ) اولین کس از خاندان راجه ٔ کانس و سی وپنجمین از حکام بنگاله از سال 812 تا 817 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) بغرانشاه . بیستمین تن از حکام بنگاله از خاندان بلین سلطان دهلی . جلوس سال 718 هَ . ق . (در بنگاله ٔ غربی ). (یادداشت مؤلف ). و رجوع به طبقات سلاطین لین پول شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) دهی از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی خیاو است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن خوبی شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن عربشاه شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن فرح شهاب الدین ... شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابن النقیب شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوسعدبن عمر شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوسلیمان شهاب الدین شود.