کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شنگار
/šangār/
معنی
گیاهی خاردار با برگهایش سیاه یا قرمز تیره و ریشۀ سبز؛ خالوما.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنگار
لغتنامه دهخدا
شنگار. [ ش َ ] (اِ) گیاهی است که بیخش سطبرو برگش سیاه می باشد و به سرخی مائل است ، معرب آن شنجار است و به عربی شجرةالدم خوانند. (از برهان ) (از جهانگیری ) (از رشیدی ) (از آنندراج ). معرب آن شنجار است . (منتهی الارب ) (از انجمن آرا). نباتی است برگ آن ...
-
شنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شنجار› (زیستشناسی) [قدیمی] šangār گیاهی خاردار با برگهایش سیاه یا قرمز تیره و ریشۀ سبز؛ خالوما.
-
واژههای مشابه
-
شَنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← رنگ شَنگار
-
alkannet/ alkanet, orcanella, alkannin, alkanna
رنگ شَنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مادهای رنگی که از ریشۀ گیاه شَنگار گرفته میشود متـ . شَنگار
-
جستوجو در متن
-
شنجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: شنگار] (زیستشناسی) [قدیمی] šanjār = شنگار
-
قالقس
لغتنامه دهخدا
قالقس . [ ل ِ ق ِ] (اِ) شنگار و آن گیاهی است . رجوع به شنگار شود.
-
فیلیوس
لغتنامه دهخدا
فیلیوس . (معرب ، اِ) شنگار. (یادداشت مؤلف ).
-
پنج باشه
لغتنامه دهخدا
پنج باشه . [پ َ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) شنگار. شنجار. خس ّالحمار.
-
رودنگ کوهی
لغتنامه دهخدا
رودنگ کوهی . [ دَگ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خس الحمار (گیاه ). (بحرالجواهر). رجوع به خس الحمار و شنگار و شنجار شود.
-
بیخ باشه
لغتنامه دهخدا
بیخ باشه . [ ش َ / ش ِ ](اِ مرکب ) ابوحنسا. شنگار. شنجار. (بحر الجواهر).
-
رجل الحمام
لغتنامه دهخدا
رجل الحمام . [ رِ لُل ْح َ ] (ع اِ مرکب ) انقلیاتانیست . حالوما. حمیرا. خس الحمار. شنگار. شنجار. قالقس . کحلا. (یادداشت مرحوم دهخدا). شنگار. (الفاظ الادویة ص 131). شنجار. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 171).
-
هوفیلوس
لغتنامه دهخدا
هوفیلوس . (معرب ، اِ) گیاهی است که به فارسی آن را شنگار و به عربی حمیرا خوانند، برگ آن سیاه به سرخی مایل است ، با سرکه بر بهق طلا کنند نافع باشد. آن را خس الحمار هم میگویند. (آنندراج ) (برهان ).
-
خس الحمار
لغتنامه دهخدا
خس الحمار. [ خ َس ْ سُل ْ ح ِ ] (ع اِ مرکب ) شنگار. شنجار. (منتهی الارب ). بقلةالیهودیه و قسمی از آن که دشتی باشد ضُنخُس نام دارد، انقلیا. حمیرا. خالوما. قالقس نوع کبیر شنجار. (یادداشت بخط مؤلف ).