کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنود خط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
wiretapping
شنود خط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی، مهندسی مخابرات] کسب اطلاعات ازطریق اتصال به یک سیم یا سایر رساناهایی که برای ارتباطات به کار گرفته میشوند متـ . خطشنود
-
واژههای مشابه
-
intercept receiver
گیرندۀ شنود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] گیرندهای برای شناسایی و ارسال صوت و تصویر با استفاده از نشانکهای الکترومغناطیسی
-
auscultatory triangle, triangle of auscultation
مثلث شنود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] فضایی که محدودۀ آن را ماهیچههای ذوزنقهای و پهن پشتی و کنارۀ داخلی استخوان کتف تشکیل میدهند متـ . ناحیۀ شنود auscultatory region
-
ناحیۀ شنود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← مثلث شنود
-
auscultatory region
ناحیۀ شنود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] ← مثلث شنود
-
bugged
تحتِ شنود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] محیطی که در آن شنودافزار نصب شده باشد
-
شنود کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تنصت تنصتا
-
گفت و شنود
لغتنامه دهخدا
گفت و شنود. [ گ ُ ت ُ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) گفتن و شنودن . مباحثه . مکالمه . جر و بحث : تااز برای گفت و شنود است خلق راگوش سخن نیوش و زبان سخن گزار.سوزنی .عمری گذشت و گفت و شنود تو رو ندادای بی نصیب گوشم و ای بی نوا لبم . عرفی (...
-
baby-listening service
خدمات شنود کودک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] امکانی که از طریق آن پدرومادر میتوانند زمانی که در خارج از اتاق مهمانخانه هستند صدای گریۀ فرزند خود را بهوسیلۀ صدابَری که در بالای تخت کودک نصب شده است بشنوند
-
گفت و شنود
فرهنگ فارسی معین
(گُ تُ شُ) (اِمص .) 1 - گفتن و شنیدن مکالمه . 2 - مباحثه ، جر و بحث .
-
بی گفت و شنود
لغتنامه دهخدا
بی گفت و شنود. [ گ ُ ت ُ ش ُ / ش ِ / ش َ ] (ق مرکب ) (از: بی + گفت + و + شنود) بدون گفتن و شنودن . بدون مباحثه و جر و بحث . بطور قطع. و رجوع به گفت و شنود شود.
-
گفت و شُنُود
فرهنگ گنجواژه
محاوره.
-
حرف و شنود
فرهنگ گنجواژه
گفتگو.