کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنصیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنصیر
لغتنامه دهخدا
شنصیر. [ ش ِ ] (ع اِمص ) سطبری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ستبری و خشونت و درشتی . (ناظم الاطباء). || سختی و یقال :هم فی شنصرة و شنصیر؛ ای شدة. (منتهی الارب ). سختی وبدبختی و نکبت . (ناظم الاطباء). سختی . یقال : هم فی شنصیر؛ ای فی شدة. (از اق...
-
جستوجو در متن
-
شنصرة
لغتنامه دهخدا
شنصرة. [ ش َ ص َ رَ ] (ع اِمص ) سطبری . سختی . (منتهی الارب ). شنصره ٔ چیزی ؛ سطبر و نیک سخت گردیدگی آن و گویند: ایشان در شنصره اند؛ یعنی در شدت اند. (از اقرب الموارد). شنصیر. (منتهی الارب ). رجوع به شنصیر شود.
-
پناه جای
لغتنامه دهخدا
پناه جای . [ پ َ ] (اِ مرکب ) پناه گاه .جای استوار. ملجاء. مأمن . ملاذ. مِلوذَة. حرز. شنصیر. مناص . مجعم . وَزَر. محجاء. ضبع. مَلحَص . سِحن . ملاز. مَثمل . مفازه . مَلحج . لجاء. ملیز. مَعقِل . مفزع . مفزعة. مَأوی . مأواة. عوذ. عواذ. عیاذ. معاذ. مَ...