کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناسنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شناسنده
/šenāsande/
معنی
۱. آگاه؛ دانا.
۲. عارف.
۳. آنکه کسی یا چیزی را میشناسد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشنا، عارف، معرف، ناآشنا
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شناسنده
واژگان مترادف و متضاد
آشنا، عارف، معرف، ناآشنا
-
شناسنده
لغتنامه دهخدا
شناسنده . [ ش ِ س َ دَ / دِ ] (نف ) آنکه شناسد. شناسا. خبیر. آشنا به ... . خبردار. دانای نهان و آشکار. (یادداشت مؤلف ). آنکه چیزی یا کسی را بشناسد. واقف . آگاه . مطلع. عَریف . عارف . (منتهی الارب ) : نخستین بنام خدای جهان شناسنده ٔ آشکار و نهان . دق...
-
شناسنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) šenāsande ۱. آگاه؛ دانا.۲. عارف.۳. آنکه کسی یا چیزی را میشناسد.
-
جستوجو در متن
-
recognitor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شناسنده
-
recognizers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تشخیص دهندگان، شناسنده، بازشناس
-
زرشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) zaršenās شناسندۀ زر؛ صراف؛ نقاد.
-
راهشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rāhšenās کسی که راه را بلد باشد و دیگران را راهنمایی کند؛ شناسندۀ راه؛ راهدان.
-
شناسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šenāsā شناسنده؛ دانا؛ آگاه.
-
recognizer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شناسایی، شناسنده، بازشناس
-
درمان شناس
لغتنامه دهخدا
درمان شناس . [ دَ ش ِ ] (نف مرکب ) درمان شناسنده . شناسنده ٔ درمان . متخصص در اصول تداوی .
-
چوب شناس
لغتنامه دهخدا
چوب شناس . [ ش ِ] (نف مرکب ) شناسنده ٔ چوب . که چوب شناسد. شناسنده ٔ انواع چوب . کسی که در شناختن انواع چوب خبره باشد.
-
معرف
واژگان مترادف و متضاد
۱. شناسا، شناسنده ۲. تعریفگر
-
پیکرشناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] peykaršenās آنکه نقش، صورت، و تصویرِ مجسمه را خوب بشناسد؛ شناسندۀ پیکر.
-
باستان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bāstānšenās شناسندۀ آثار باستانی؛ عالِم و متخصص در علم باستانشناسی؛ عتیقهشناس؛ آرکئولوگ.