کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناتر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شناتر
لغتنامه دهخدا
شناتر. [ ش َ ت ِ ] (ع اِ) ج ِ شَنْتَرة و شُنْتُرة. رجوع به شنترة شود.- ذوشناتر ؛ لقب یکی از پادشاهان یمن که انگشت زاید داشت . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شنترة
لغتنامه دهخدا
شنترة. [ ش ُ ت ُ رَ ] (ع اِ)و یفتح علی الضعف [ ش َ ت َ رَ ] . انگشت . ج ، شَناتِر. || مابین دو انگشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فضای مابین دو انگشت . (ناظم الاطباء). || انگشت زیادی و ذوالشناتر (شش انگشتی ) لقب یکی از ملوک حِمْیَر به همین سبب...
-
ذوالشناتر
لغتنامه دهخدا
ذوالشناتر. [ ذُش ْ ش َ ت ِ ] (اِخ ) صاحب مجمل التواریخ والقصص در فصل اندر نسق قحطانیان و حمیر عرب یمن وتبعان ، گوید: افریقیس را خود در کتاب سیر خوانده ام که پسری بود نام او القندبن افریقیس ، از بعد پدر با لشکر سوی عراق آمد و لقب او ذوالشناتر، پس براه...