کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شموص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شموص
لغتنامه دهخدا
شموص . [ ش َ ] (ع ص ) سریع. شتاب . (ناظم الاطباء). سریع. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || شادمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زن بازی کن و خندان . (مهذب الاسماء). || از حیث لفظ و معنی مانند شموس است (ستور سرکش و بدرام ). (از اقرب الموا...
-
شموص
لغتنامه دهخدا
شموص . [ ش ُ] (ع مص ) شماص . (ناظم الاطباء). رجوع به شماص شود.
-
واژههای همآوا
-
شموس
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (ص .) سرکش ، چموش .
-
شموس
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (اِ.) جِ شمس ؛ خورشیدها.
-
شموس
لغتنامه دهخدا
شموس . [ ش َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شراب . (ناظم الاطباء). شراب مسکر و تند. (یادداشت مؤلف ). به عربی خمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || (ص ) یوم شموس ؛ روز آفتابی . (از اقرب الموارد).
-
شموس
لغتنامه دهخدا
شموس . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَمس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ شمس که بمعنی آفتاب است . (غیاث ) (آنندراج ): السلام علیک یا شمس الشموس و انیس النفوس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شمس شود. || ج ِ شَموس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطبا...
-
شموس
لغتنامه دهخدا
شموس . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر بمعنی شماس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توسنی کردن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشت نادادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || پدید کردن دشمنی را برای کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به شماس شود.
-
شموس
لغتنامه دهخدا
شموس . [ش َ ] (معرب ، ص ) فرس شموس ؛ اسب توسن و چموش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسب توسن . (آنندراج ). اسب که پشت ندهد. (مهذب الاسماء). شارد. توسن . جموح . سرکش . حرون . شموص . معرب چموش و به همان معنی . ستور نافرمان که رکاب ندهد. (یادداشت م...
-
شموس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. مٲخوذ از فارسی: چموش] [قدیمی] šamus چموش؛ سرکش.
-
شموس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شمس] [قدیمی] šomus = شمس
-
جستوجو در متن
-
شمص
لغتنامه دهخدا
شمص . [ ش ُ م ُ ] (ع ص ،اِ) ج ِ شَموص . (ناظم الاطباء). رجوع به شَموص شود.
-
شموس
لغتنامه دهخدا
شموس . [ش َ ] (معرب ، ص ) فرس شموس ؛ اسب توسن و چموش . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اسب توسن . (آنندراج ). اسب که پشت ندهد. (مهذب الاسماء). شارد. توسن . جموح . سرکش . حرون . شموص . معرب چموش و به همان معنی . ستور نافرمان که رکاب ندهد. (یادداشت م...