کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمعوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمعوش
لغتنامه دهخدا
شمعوش . [ ش َ وَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) شمعوار. شمعسان . چون شمع سوزان و فروزان و رخشان : شمعوش پیش رخ شاهد یاردمبدم شعله زنان می سوزم . سعدی .رجوع به شمعسان و شمعوار شود.
-
جستوجو در متن
-
شمعسان
لغتنامه دهخدا
شمعسان . [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند شمع. چون شمع : شاهدان را همه چون موم توان کردن نرم شمعسان با تو اگر سیم و زری مستوفاست . اثیر اومانی .رجوع به ماده های شمعصفت و شمعوش شود.
-
شمعوار
لغتنامه دهخدا
شمعوار. [ ش َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) شمعسان . شمعوش . همچون شمع فروزان و سوزان و درخشان . گدازان و اشک ریزان چو شمع : اشک نیاز ریخته چشم تو شمعواروز نور روضه ٔ نبوی شمعدان شده . خاقانی .خواست کز کار او بپردازدشمعوار از تنش سر اندازد. نظامی .شمعوارت چو ...
-
شعله زنان
لغتنامه دهخدا
شعله زنان .[ ش ُ ل َ / ل ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) صفت حالیه . درحالت شعله زدن . در حال اشتعال . شعله ور : آتش هیبت چنان شعله زنان در دلش کآتش هرگز ندید کس که جهد از چنار. خاقانی .شمعوش پیش رخ شاهد یاردمبدم شعله زنان میسوزم .سعدی .
-
زنان
لغتنامه دهخدا
زنان . [ زَ ] (نف ) (از: «زن »، زننده + «آن »، علامت جمع): فردا خانه ٔ فلان به «سینه زنان » ناهار میدهند. امروز تیغزنان محله ٔ فلان در فلان بقعه جمع می شوند. || (از: «زن »، زننده + «آن »، (پسوند بیان حالت ). در حال زدن درحال نواختن و اغلب بصورت قید م...
-
دمبدم
لغتنامه دهخدا
دمبدم . [ دَ ب ِ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نفس بنفس و لحظه بلحظه و پی درپی و هر زمان و هر وقت و بسیار بار و اکثر اوقات . (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ آناًفآناً و دمادم . (آنندراج ). در هر لحظه . پیاپی . هر لحظه . هر نفس . لاینقطع. پشت سر هم (زمانی ). پیوسته...