کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمعریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمعریزی
لغتنامه دهخدا
شمعریزی . [ ش َ ] (حامص مرکب ) کار شمعریز. شغل شمعریز. شماعی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) محل ریختن شمع. رجوع به شمعریز شود.
-
جستوجو در متن
-
تارا
لغتنامه دهخدا
تارا. (اِخ ) شهر آسیایی روسیه در سیبریه از اعمال «توبولسک » بر ساحل رود «اوبی » ، 8650 تن سکنه دارد، دارای تجارت پوست و حبوبات و پیه است . کارخانه ٔ صابون سازی و شمعریزی دارد.
-
شماعی
لغتنامه دهخدا
شماعی . [ ش َم ْ ما ] (حامص ) عمل و شغل شماع . (یادداشت مؤلف ). حرفه ٔ شمعسازی . شمعریزی . || (اِ مرکب ) دکان شمعریز. کارخانه ٔ شماع . دکان شماع . (یادداشت مؤلف ). دکان یا جایی که در آن به تهیه و ریختن شمع پردازند : عاشق خوبان بود غافل ز معشوق آفری...