کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمشریزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ingot casting
شمشریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] تولید انواع شمش ریخته در قالبهایی که ابعاد معین داشته باشند
-
واژههای مشابه
-
ingot
شمش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] قطعهفلز ریختهگری با ابعاد معین، معمولاً دارای مقطعِ مربعمستطیل و تاحدی مخروطیشکل که برای نَوَردکاری و پُتککاری به کار میرود * مصوب فرهنگستان اول
-
شمش
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.) 1 - طلا و نفرة گداخته که در ناوچه ریخته و به شکل شوشه و میله درآورده باشند. 2 - هر فلزی که هنوز به آن شکل نداده یا با آن چیزی نساخته باشند.
-
شمش
لغتنامه دهخدا
شمش . [ ش َ م َ ] (اِخ ) رب النوع آفتاب که معبد محتشمی داشته مشتمل بر سیصد تالار و اتاق . (از ایران باستان ج 1 ص 54) : پس در حقیقت مغان عهد ساسانی ... مهر را ستایش می کرده اند و این مهر همان میثرا است که در یشت های عتیق ذکر شده است و همان است که بابل...
-
شمش
لغتنامه دهخدا
شمش . [ ش ُ / ش ِ ] (اِ) طلا و نقره ٔ گداخته و در ناوچه ٔ آهنین ریخته که شفشه نیز گویند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از برهان ). خفچه . سوفچه . سبیکه . شوش . شوشه . اسروع . (یادداشت مؤلف ). قطعه ٔ فلزی که هنوز چیزی باآن ساخته نشده و معمولاً به شکل...
-
شمش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šemš ۱. زر یا سیم که آن را گداخته و در ناوچه ریخته و به شکل شوشه یا میله درآورده باشند.۲. پارۀ فلز که هنوز چیزی با آن ساخته نشده.
-
شمش
دیکشنری فارسی به عربی
حانة , سبيکة
-
continuous ingot casting
شمشریزی پیوسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] روشی در تولید شمش یا لوله یا سایر اشکال که در آن قطعۀ مورد نظر پیوسته سخت و از دستگاه خارج میشود، بهنحویکه طول آن تابع ابعاد قالب نیست
-
ریزی
لغتنامه دهخدا
ریزی . (حامص ) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع ریختن (ریز).همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی ، توپ ریزی ، خاک ریزی ، ساچمه ریزی ، طرح ریزی ، مجسمه ریزی و غیره . رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود.- پی ریزی ؛ پی افکنی . (فرهنگ فارسی ...
-
ریزی
لغتنامه دهخدا
ریزی . (حامص ) خردی و کوچکی . مقابل درشتی . (یادداشت مؤلف ). || رحمت و شفقت . (ناظم الاطباء). ریزش . بخشش و عطا. (از آنندراج ). || (ص ) سرشار. (ناظم الاطباء). در متن های دیگر دیده نشد.
-
chocolate bar
شمش شکلات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] فراوردهای مکعبمستطیل که ممکن است حاوی ترکیبات افزوده یا پرکنندههایی مانند دانههای آجیل یا تافی یا بیسکویت یا میوۀ خشک باشد
-
کرشمه ریزی
لغتنامه دهخدا
کرشمه ریزی . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) عمل کرشمه ریز. کرشمه بازی . (فرهنگ فارسی معین ) : کرشمه ریزیت از حد گذشت بر دلهاکرشمه زار ترا من چه چاره خواهم کرد. محمد عرفی (از آنندراج ).رجوع به کرشمه بازی شود.
-
fruit abscission
میوهریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ریزش میوه براثر تشکیل لایۀ ریزشی
-
flower bud abscission
غنچهریزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] ریزش غنچه براثر تشکیل لایۀ ریزشی