کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمشیرگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمشیرگیر
لغتنامه دهخدا
شمشیرگیر. [ ش ِ / ش َ ] (نف مرکب ) که شمشیر گیرد رزم را. که شمشیر بردارد جنگ را. آشنا به شمشیرزنی . شمشیرزن . کنایه از دلاور و جنگجو. (یادداشت مؤلف ) : به سهراب گفت ای یل شیرگیرکمندافکن و گُرد شمشیرگیر. فردوسی .تو شمشیرگیری و او جام گیرتو بر سر نشین...
-
جستوجو در متن
-
شمشیرگیری
لغتنامه دهخدا
شمشیرگیری . [ ش ِ / ش َ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شمشیرگیر. دلاوری . جنگجویی . (یادداشت مؤلف ) : کجا آن شیر کز شمشیرگیری چو مستان کرد با ما شیرگیری . نظامی .رجوع به شمشیرگیر شود.
-
گیر
لغتنامه دهخدا
گیر. (اِمص ) بیشتر با مشتقات مصدر کردن و داشتن صرف شود. از گرفتن به معنی بسته شدن و ممنوع شدن باشد. سد و مانع راه چیزی شدن :یک سنگ در راه آب گیر کرده و آب به خانه ٔ ما نمی آید. سیلاب راه را برده بود، اتومبیل ما گیر کرد. (فرهنگ نظام ). || در اصطلاح طب...
-
شیرگیر
لغتنامه دهخدا
شیرگیر. (نف مرکب ) آنکه شیر را بگیرد و شکارکند. آنکه با شیر درآویزد و بدو پیروز گردد. (از یادداشت مؤلف ). || شجاع . سخت شجاع . سخت دلیر و شجاع . بسیار دلیر. (یادداشت مؤلف ) : چه جویی نبرد یکی مرد پیرکه کاوس خواندی ورا شیرگیر. فردوسی .برفت از پسش رس...