کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمشیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شمشیر
/šamšir/
معنی
ابزاری آهنی با تیغهای دراز و تیز که در قدیم در جنگ به کار میرفته.
〈 شمشیر زدن: (مصدر لازم) جنگ کردن با شمشیر.
〈 شمشیر کشیدن: (مصدر لازم) بیرون کشیدن شمشیر از غلاف؛ برآوردن شمشیر از نیام به قصد جنگ کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تیغ، چاقو، حسام، خنجر، دشنه، زوبین، قمه، کارد، نیزه
فعل
بن گذشته: شمشیر زد
بن حال: شمشیر زن
دیکشنری
blade, cutlas, cutlass, scimitar, sword
-
جستوجوی دقیق
-
شمشیر
واژگان مترادف و متضاد
تیغ، چاقو، حسام، خنجر، دشنه، زوبین، قمه، کارد، نیزه
-
شمشیر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ په . ] (اِ.)سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است . ؛ ~ را از رو بستن کنایه از: حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن . ؛ ~ را غلاف کردن کنایه از: از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن .
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش َ ] (اِ) درختچه ای است از نوع گوشوارک و در جنگل ارسباران دیده می شود. (گااوبا). قاقلةالصغیرة. شوشمیره . (یادداشت مؤلف ). درختچه ای است از تیره ٔ شمشیریان جزو رده ٔ دو لپه ای های جداگلبرگ که در جنگلهای شمال ایران فراوان است . شیمشیر. تقیةا...
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه کرمانشاه به پاوه میان گردنه ٔ شمشیر و امامزاده در121 هزارگزی کرمانشاه . (یادداشت مؤلف ). دهی است ازدهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 456 تن . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول عمده ٔ آنجا غلات ...
-
شمشیر
لغتنامه دهخدا
شمشیر. [ ش ِ / ش َ ] (اِ) سیف . سلاحی آهنین و برنده که تیغه ٔ آن دراز و منحنی و داری یک دمه است . تیغ. (ناظم الاطباء). وجه تسمیه ٔ آن شم شیر است که دم شیر و ناخن شیر است چه شم بمعنی دم و ناخن هر دو آمده است . (از غیاث ) (برهان ). صاحب آنندراج گوید: م...
-
شمشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šamšēr] šamšir ابزاری آهنی با تیغهای دراز و تیز که در قدیم در جنگ به کار میرفته.〈 شمشیر زدن: (مصدر لازم) جنگ کردن با شمشیر.〈 شمشیر کشیدن: (مصدر لازم) بیرون کشیدن شمشیر از غلاف؛ برآوردن شمشیر از نیام به قصد جنگ کردن.
-
شمشیر
دیکشنری فارسی به عربی
بصاق , سيف , نصل
-
شمشیر
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šamšir طاری: šemšir طامه ای: šamšir طرقی: šemšir کشه ای: šemšir نطنزی: šamšir
-
واژههای مشابه
-
شُمشیر
لهجه و گویش بختیاری
šomšir شمشیر.
-
کته شمشیر
لغتنامه دهخدا
کته شمشیر. [ ک َت َ / ت ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. جلگه ای معتدل . سکنه آن 1210 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و بنشن و چغندر. شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
گیسوی شمشیر
لغتنامه دهخدا
گیسوی شمشیر. [ سو ی ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صاحب منتهی الارب در ذیل کلمه ٔ کلب آرد: گیسوی شمشیر و بند آن . و در اقرب الموارد در ذیل همین کلمه آمده است : میخ قبضه ٔ شمشیر و به قولی خودذؤابه ٔ (گیسوی ) شمشیر. و شاید منظور رشته ها و منگله هایی...
-
گردنه ٔ شمشیر
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ شمشیر. [ گ َ دَ ن َ ی ِ ش َ ](اِخ ) گردنه ای است در راه کرمانشاه به نوسود میان گردنه ٔ کریوه و شمشیر، واقع در 119000گزی کرمانشاه .
-
دسته شمشیر
لغتنامه دهخدا
دسته شمشیر. [ دَ ت َ / ت ِ ش َ ] (اِ مرکب ) نام آلتی است که بدان تیر راست کنند و بعضی گفته که آن را به هندی بانک گویند و بدان تیر می تراشند. (غیاث ). || (با اضافه ) دستگیره ٔ شمشیر. قائم و قائمه ٔ سیف . مقبض . (دهار). و رجوع به دسته شود.
-
شمشیر زدن
لغتنامه دهخدا
شمشیر زدن . [ ش ِ / ش َ زَ دَ ] (مص مرکب ) تیغ زدن . کنایه از با شمشیر کشتن . جنگ کردن با شمشیر. (یادداشت مؤلف ). با شمشیر بریدن . (ناظم الاطباء). جلع. (دهار). سیف . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). معج .(منتهی الارب ). هک . (تاج المصادر بیهقی )...