کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمس آباد قرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شمس تبریزی
لغتنامه دهخدا
شمس تبریزی . [ ش َ س ِ ت َ ] (اِخ )محمدبن علی بن ملک داد. ملقب به شمس الدین . عارف معروف (متولد 582 و متوفای پس از 645 هَ . ق .). خاندان وی از مردم تبریز بودند. شمس ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل باف (سله باف ) تبریزی بود. شمس به گفته ٔ خود جمله ولایتها...
-
شمس حاجیان
لغتنامه دهخدا
شمس حاجیان . [ ش َ ] (اِخ )دهی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . آب آن از باراندوزچای . سکنه ٔ آن 172 تن . راه آنجا ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شمس سیستانی
لغتنامه دهخدا
شمس سیستانی . [ ش َ س ِ سی ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن نصر(نصیر) سگزی . معاصر ملک تاج الدین و از شعرا و فضلای زمان خود بود و کتب متعدد تألیف کرده از آن جمله «مجمعالبحرین » است . دو رباعی زیر از اوست :شاها باید کز تو دلی کم شکندلطف تو هزار لشکر غم شکند...
-
شمس فخری
لغتنامه دهخدا
شمس فخری . [ ش َ س ِ ف َ ] (اِخ ) شمس الدین بن فخرالدین اصفهانی . ادیب و شاعر اواسط قرن هشتم هجری بود. وی معاصر اتابک نصرةالدین احمدلر و خواجه غیاث الدین محمد رشیدی و شیخ ابواسحاق اینجو است . پدرش فخرالدین نیز شاعر و ادیب بود. شمس فخری در عنفوان شباب...
-
شمس قیس
لغتنامه دهخدا
شمس قیس . [ ش َ س ِ ق َ ] (اِخ ) شمس الدین محمدبن قیس رازی . رجوع به شمس الدین ... شود.
-
شمس کاشی
لغتنامه دهخدا
شمس کاشی . [ ش َ س ِ ] (اِخ ) از گویندگان بنام قرن ششم هجری بود و در سال 602 هَ . ق . در تبریز درگذشت و در مقبرةالشعراء سرخاب مدفون شد. دیوان ظهیر فاریابی را او جمع کرده است . (از تاریخ گزیده ص 821).
-
شمس وزیر
لغتنامه دهخدا
شمس وزیر.[ ش َ س ِ وَ ] (اِخ ) قهرمان نیکونهاد داستان «امیر ارسلان ، مقابل قمر وزیر و در تداول به هر شخص خوش طینت اطلاق شود، در مقابل قمر وزیر. (فرهنگ فارسی معین ).
-
ده شمس
لغتنامه دهخدا
ده شمس . [ دِه ْ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه شهرستان ارومیه . واقع در 13هزارگزی اشنویه . آب آن از قادرچای تأمین می شود. سکنه ٔ آن 470 تن . راه آن اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شمس آبادبرزو
لغتنامه دهخدا
شمس آبادبرزو. [ ش َ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 695 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیوند است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
شمس آبادتخت
لغتنامه دهخدا
شمس آبادتخت . [ ش َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرودشت بخش زرقان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 585 تن . آب آن از رودخانه ٔ سیوند. صنایع دستی زنان قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
شمس ادبا
لغتنامه دهخدا
شمس ادبا. [ ش َ س ِ اُ دَ ] (اِخ ) میرزا سیدمحمد پسر حاجی سیدرضی لاریجانی . حکیم و عارف . به سال 1253 هَ . ق . در اصفهان به دنیا آمد. از دوستان هدایت مؤلف مجمعالفصحا بود و مدیحه ای درباره ٔ وی و تذکره اش پرداخت . ابیات زیر از قصیده ٔ توحیدیه ٔ اوست ...
-
شمس الائمه
لغتنامه دهخدا
شمس الائمه . [ ش َ سُل ْ اَ ءِم ْ م َ ] (اِخ ) لقب اسماعیل بن حسن بن علی غازی بیهقی . رجوع به اسماعیل ... شود.
-
شمس الائمه
لغتنامه دهخدا
شمس الائمه . [ ش َ سُل ْ اَ ءِم ْ م َ ] (اِخ ) لقب امام محمدبن احمدبن ابی سهل سرخسی حلوانی متوفا به سال 483 هَ . ق .. (یادداشت مؤلف ). رجوع به محمدبن احمدبن ابی سهل سرخسی شود.
-
شمس الائمه
لغتنامه دهخدا
شمس الائمه . [ ش َ سُل ْ اَ ءِم ْ م َ ] (اِخ ) لقب عبدالعزیزبن احمدبن حلوانی بخاری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عبدالعزیز شود.
-
شمس الائمه
لغتنامه دهخدا
شمس الائمه . [ ش َ سُل ْ اَ ءِم ْ م َ ] (اِخ ) لقب عبدالغفاربن لقمان کردری . (یادداشت مؤلف ).