کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شَّمْسَ
فرهنگ واژگان قرآن
خورشيد
-
طیف شمس
لغتنامه دهخدا
طیف شمس . [ طَ / طِ ف ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوار رنگینی است که از تجزیه ٔ نور خورشید بوسیله ٔ منشور (موشور) بلوری به دست می آید. علت این امر آن است که زاویه ٔ انکسار الوان مختلف متفاوت است ، لذا نور خورشید به الوان مشکله ٔ آن که عبارتست از...
-
عبد شمس
لغتنامه دهخدا
عبد شمس . [ ع َ دِ ش َ ] (اِخ ) ابن عبدمناف از فرزندان اوست . بنوامیه ،که بنوامیه ٔ اکبر و بنوامیه ٔ اصغراند و آنها قبیله ٔاول از عبدمناف بن قصی اند. (صبح الاعشی ج 1 ص 357).
-
عین شمس
لغتنامه دهخدا
عین شمس . [ ع َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است به مصر که در آنجا درخت بلسان میشود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). نام شهر فرعون است در مصر، و بافسطاط سه فرسخ فاصله دارد. و آن بر ساحل نیل واقع نیست . و شهری بزرگ بود. این مکان قصبه ٔ کوره ٔ «اتریب »است . و اک...
-
عین شمس
لغتنامه دهخدا
عین شمس . [ ع َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) آبی است بین عُذَیب و قادسیة.ذکر آن در ایام فتوح آمده است . (از معجم البلدان ).
-
عین شمس
لغتنامه دهخدا
عین شمس . [ ع َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) شهری است در صعید، در مقابل طِهنة. و این غیر از شهری است که در مطریه است . نام آن در شعر کثیر آمده است . رجوع به معجم البلدان شود.
-
کلاته شمس
لغتنامه دهخدا
کلاته شمس . [ ک َ ت ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شمسالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsoddin) (عربی) به معنی آفتاب دین ؛(در اعلام) نام چندین تن از افراد در تاریخ .
-
شمسالشریعه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsoššariee) (عربی) به معنی آفتاب شریعت .
-
شمسالضحی
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsozzohā) (عربی) (= شمس الضحا) ، (در قدیم) آفتاب صبح گاهی .
-
شمسالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsollāh) (عربی) آفتاب خدا ؛ (به مجاز) کسی که منور شده است به نور دین خدا .
-
شمسالمعالی
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsolmaeāli) (عربی) به معنی آفتاب بلندیها ؛ (در اعلام) لقب قابوس بن وشمگیر صاحبِ ' قابوس نامه'.
-
شمسالهدی
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsolhodā) (عربی) به معنی آفتاب هدایت .
-
شمسجهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: šams(e)jahān) (عربی ـ معرب فارسی) خورشید جهان ، آفتاب گیتی ؛ (به مجاز) زیبا رو .
-
شمس تبریزی
لغتنامه دهخدا
شمس تبریزی . [ ش َ س ِ ت َ ] (اِخ )محمدبن علی بن ملک داد. ملقب به شمس الدین . عارف معروف (متولد 582 و متوفای پس از 645 هَ . ق .). خاندان وی از مردم تبریز بودند. شمس ابتدا مرید شیخ ابوبکر زنبیل باف (سله باف ) تبریزی بود. شمس به گفته ٔ خود جمله ولایتها...