کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمسالشریعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمسالشریعه
فرهنگ نامها
(تلفظ: šamsoššariee) (عربی) به معنی آفتاب شریعت .
-
واژههای مشابه
-
شمس
فرهنگ نامها
(تلفظ: šams) (عربی) خورشید ؛ (در اعلام) سورهی نود و یکم از قرآن کریم دارای پانزده آیه .
-
شمس
واژگان مترادف و متضاد
خور، خورشید، شید، مهر، میترا، هور ≠ قمر
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) طبسی .شمس الدین محمدبن عبدالکریم طبسی ، شاعر و فاضل معروف ایرانی اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری و ممدوح وی نظام الملک تاج الدین (صدرالدین ) محمد وزیر سمرقند است ، ولی گروهی دیگر مانند سعدالدین سعید قتلغ غازی و جز وی را هم مد...
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) نام بتی در قدیم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (اِخ ) نام پدر بطنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (اِخ )سوره ٔ نود و یکمین از قرآن کریم . مکیه و آن شانزده آیت است پس از سورة بلد و پیش از سوره ٔ لیل و با این آیه شروع شود: والشمس و ضحی̍ها. (یادداشت مؤلف ).
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (ع اِ) آفتاب . مؤنث است . ج ، شموس : کأنّهم جعلوا کل ناحیة منها شمسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آفتاب و آن مؤنث است و مصغرش شُمیسه است . (از اقرب الموارد). ستاره ٔ تابان درخشان روز است . (از تعریفات جرجانی ). آفتاب . ...
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (ع اِ) نوعی از گلوبند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). نوعی از گردن بند. (از اقرب الموارد). || نوعی از شانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح کیمیا) کنایه از ذهب و طلا. ...
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). با آفتاب شدن روز. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || دشمنی برآوردن کسی را: شمس له . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش َ م َ ] (ع مص ) آفتابناک شدن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به شَمس شود.
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شامِس . (ناظم الاطباء). || ج ِ شموس . (از اقرب الموارد). رجوع به شامس و شموس شود.
-
شمس
لغتنامه دهخدا
شمس . [ ش ُ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَموس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شموس شود.
-
شمس
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ ع . ] (اِ.) آفتاب ، خورشید.