کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمردنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمردنی
لغتنامه دهخدا
شمردنی . [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (ص لیاقت )قابل شمردن . قابل شمارش . شایسته ٔ شمار و محاسبه . معدود، چون : گردو، خیار و بادنجان . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
computable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قابل محاسبه، محاسبه پذیر، شمردنی
-
denumerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده، قابل شمارش، شمردنی
-
countable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمردنی، شمارش پذیر
-
تَکْبِيراً
فرهنگ واژگان قرآن
بزرگ شمردني نگفتني
-
recitatives
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریاضیات، از بر خوانی، از بر خواندن، یکایک شمردنی
-
recitative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
recitative، از بر خوانی، از بر خواندن، یکایک شمردنی، بیانی
-
نشمردنی
لغتنامه دهخدا
نشمردنی . [ ن َ ش ِ / ش ُم َ / م ُ دَ / ن َ م َ / م ُ دَ ] (ص لیاقت ) غیرقابل شمارش . ناشمردنی . مقابل شمردنی . رجوع به شمردنی شود.
-
incalculable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیرممکن است، بی حساب، نا معلوم، نا شمردنی، شمرده نشدنی
-
عددی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عدد) [عربی. فارسی] 'adadi ۱. مربوط به عدد.۲. شمردنی؛ دانهای؛ ویژگی آنچه بتوان آن را شمرد: فروش عددی.۳. (قید) [قدیمی، مجاز] اندک؛ کم.
-
مثلی
لغتنامه دهخدا
مثلی . [ م ِ لی ی ] (ص نسبی ) منسوب به مِثْل . (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به مِثْل شود. || در اصطلاح فقها چیزی است که مثل آن بدون تفاوت مهم در اجزایش در بازار یافته شود مانند چیزهای وزن کردنی و پیمودنی و شمردنی های نزدیک به هم همچون گردو و تخم مرغ...
-
شریک
لغتنامه دهخدا
شریک . [ ش َ ] (ع ص ، اِ)انباز. ج ، اَشراک ، شُرَکاء. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مشارک و همدست و هنباز. (ناظم الاطباء). انباز. (ترجمه ٔ علامه ٔ جرجانی ص 61) (مقدمه ٔ لغت میر سیدشریف جرجانی ص 3) (دهار) (مهذب الاسماء). ه...
-
مقدار
لغتنامه دهخدا
مقدار. [ م ِ ] (ع اِ) اندازه . ج ، مقادیر. (مهذب الاسماء) (دهار). اندازه ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اندازه و قدر. (ناظم الاطباء) : اﷲ یعلم ماتحمل کل انثی و ماتغیض الارحام و ماتزداد و کل شی ٔ عنده بمقدار. (قرآن 8/13). نواخت ...