کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شمامسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شمامسَة، جمعِ شَمّاس] [قدیمی] šamāmese = شماس
-
شمامسة
لغتنامه دهخدا
شمامسة. [ ش َ م ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ شَمّاس . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شماس شود.
-
deacons
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیاکون ها، شماس، سرود مذهبی قرائت کردن
-
deacon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیاکون، شماس، سرود مذهبی قرائت کردن
-
قس
واژگان مترادف و متضاد
۱. روحانی، شیخ ۲. شماس، کاهن، کشیش
-
شماسی
لغتنامه دهخدا
شماسی . [ ش َم ْ ما ] (حامص ) صفت و شغل شماس . (یادداشت مؤلف ). || (ص نسبی ) منسوب به شماس . آنچه به شماس منسوب و مربوط است : روز شنبه ز دیر شماسی خیمه زد در سواد عباسی . نظامی .کمر به عشق بتانی ببسته ای که میان ببسته اند به زنارهای شماسی . فلکی شرو...
-
کشیش
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِ.) روحانی مسیحی ، کسی که مقامش بالاتر از شمّاس و پایین تر از اسقف است .
-
دیاکونس
لغتنامه دهخدا
دیاکونس .[ دِ ن ُ ] (اِخ ) شماس یونانی . (از اقرب الموارد).
-
خرماء
لغتنامه دهخدا
خرماء. [ خ َ ] (اِخ ) نام اسب راشدبن منفی بن شماس است . (منتهی الارب ).
-
علقمه ٔ تمیمی
لغتنامه دهخدا
علقمه ٔ تمیمی . [ ع َ ق َ م َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن هودةبن شماس بن بابایربوعی . رجوع به علقمه ٔ یربوعی شود.
-
علقمة
لغتنامه دهخدا
علقمة. [ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) ابن هوذةبن شماس بن باباتمیمی . رجوع به علقمه ٔ یربوعی شود.
-
شماسی
لغتنامه دهخدا
شماسی . [ ش َم ْ ما ] (ص نسبی ) منسوب است به دو جا در بغداد، یکی باب الشماسیة است و دومی درب شماس . (از لباب الانساب ).
-
شماص
لغتنامه دهخدا
شماص . [ش ِ ] (ع مص ) توسنی کردن اسب (لغتی است در سین ، یعنی شماس ). (ناظم الاطباء).
-
قس
فرهنگ فارسی معین
(قَ سّ) [ معر. ] (اِ.) 1 - روحانی مسیحی بین اسقف و شماس . 2 - کاهن . ج . قسوس .
-
قسوس
لغتنامه دهخدا
قسوس . [ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ قَس ّ، و آن در ترسایان کسی است که بین اسقف و شماس باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به قس ّ شود.