کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
run number
شمار سفر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای، حملونقل ریلی] عددی دو یا سهرقمی که در پایین شیشۀ جلوی وسیلۀ نقلیه نمایش داده میشود و نشاندهندۀ تعداد دفعاتی است که وسیلۀ نقلیه در آن مسیر رفت و آمد کرده است
-
functionality 1
شمار عامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تعداد گروههای عامل موجود در یک خانک
-
molecularity
شمار مولکولی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] تعداد مولکولهایی که در یک واکنش شیمیایی گرد هم میآیند و همتافت فعالشده تشکیل میدهند
-
ثانیه شمار
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ) [ ع - فا. ] (ص فا. اِمر.) عقربة کوچک ساعت که ثانیه ها را معلوم می دارد.
-
سال شمار
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) تقویم .
-
غریب شمار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ) [ ع - فا. ] (اِ. ص .) گمنام ، مجهول .
-
گاه شمار
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (ص فا.) کسی که دربارة تقویم و اوقات کار می کند.
-
لقمه شمار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که بی دعوت به مهمانی رود.2 - بخیل ،خسیس .
-
جای شمار
لغتنامه دهخدا
جای شمار. [ ی ِ ش ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای حساب . جائی که بکردارمردم رسند. آنجا که بکارها رسیدگی شود : دگر شارسان در بر کوهسارسرای درنگست و جای شمار.فردوسی .
-
دقیقه شمار
لغتنامه دهخدا
دقیقه شمار. [ دَقی ق َ / ق ِ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دقیقه شمارنده . شمارنده ٔ دقیقه . آنکه یا آنچه دقیقه ها را بشمارد. || عقربک در ساعت که دقیقه ها را معلوم کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). عقربه ٔ بزرگ . در مقابل عقربک ساعت شمار یعنی عقربه ٔ کوچک . و...
-
دیوان شمار
لغتنامه دهخدا
دیوان شمار. [ دی ن ِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دیوان حساب . اواره . (از حاشیه ٔ نخجوانی فرهنگ اسدی طوسی ). دستگاه محاسبات : عاملان بینم باز آمده غمگین ز عمل کار ناکرده و نارفته به دیوان شمار.فرخی .
-
روز شمار
لغتنامه دهخدا
روز شمار. [ زِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (آنندراج ). روز داوری . روز رستاخیز. روز حساب : کجا برد خواهی مرا بسته زارنترسی ز یزدان بروز شمار. فردوسی .بیزدان نمایم بروز شماربنالم ز بدکن بپروردگار. فردوسی .بدین گیتی اندر نکوهش بودبروز شم...
-
ساعت شمار
لغتنامه دهخدا
ساعت شمار. [ ع َ ش ُ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) (عقربک ...) عقربکی که در صفحه ساعت نصب شده و ساعات را نشان میدهد، مقابل دقیقه شمار و ثانیه شمار.
-
سال شمار
لغتنامه دهخدا
سال شمار. [ ش ُ / ش َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود.
-
قدم شمار
لغتنامه دهخدا
قدم شمار.[ ق َ دَ ش ُ ] (نف مرکب ) گام شمار. گام سنج . راه سنج .