کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شمارنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شمارنده
مترادف و متضاد
شمارشگر، محاسب
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شمارنده
واژگان مترادف و متضاد
شمارشگر، محاسب
-
شمارنده
لغتنامه دهخدا
شمارنده . [ ش ُ رَ دَ / دِ ] (نف ) محاسِب . حساب کننده . (ناظم الاطباء).حسیب . محصی . آمارگیر. (یادداشت مؤلف ) : برفتند هر یک سوی تخت خویش یکایک شمارنده بر بخت خویش . فردوسی .کسی کو کسی را نیاید بکارشمارنده زو برنگیرد شمار. نظامی .ذموم ؛ بسیار عیب ش...
-
aliquot part
شمارنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مقسومعلیهی که یک عدد صحیح را به اجزای برابر، بدون باقیمانده، تقسیم میکند
-
شمارنده
دیکشنری فارسی به عربی
بسط الکسر , حاسوب , عداد
-
جستوجو در متن
-
کنتور
فرهنگ واژههای سره
شمارنده
-
pilers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده ها
-
enumerators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
numerologist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
skaitbird
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
countersnarl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
enumerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
countersun
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
countersconce
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده
-
enumerative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شمارنده