کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شل شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شل محله
لغتنامه دهخدا
شل محله . [ ش ُ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان لنگاشهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 110 تن . آب آن از رودخانه ٔ کاظمرود. محصول عمده ٔ آنجا برنج ، چای و مرکبات . راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
شل مشلی
لغتنامه دهخدا
شل مشلی . [ ش ُ م َ ش ُ ] (ص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) صفت است برای آدمهای بیحال و وارفته و شل و ول و تنبل . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
شل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ارتح , حل , فترة الهدوء , متساهل
-
شل جنبید
دیکشنری فارسی به عربی
أبطَأَ
-
شُلْ تِمْبوْ
لهجه و گویش گنابادی
sholtembw در گویش گنابادی یعنی کنایه از کسی که بی دست و پا است ، بی عرضه ، سست عنصر
-
شُل گرمَه
لهجه و گویش بختیاری
šolgarma نام نوعى بازى.
-
شُل شُلی
فرهنگ گنجواژه
سست،شلی، تنبل.
-
شُل مَشُلی
فرهنگ گنجواژه
شُل.
-
شُل باد
لهجه و گویش تهرانی
منشاء بیماری در بدن
-
شُل گفتن
لهجه و گویش تهرانی
آرام صحبت کردن
-
شل،شلیته
لهجه و گویش تهرانی
دامن کوتاه چین دار د
-
شل تمبو
واژهنامه آزاد
شُلْ تِمْبوْ:(sholtembw) در گویش گنابادی یعنی کنایه از کسی که بی دست و پا است ، بی عرضه ، سست عنصر
-
گل و شل
لغتنامه دهخدا
گل و شل . [ گ ِ ل ُ ش ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) در تداول عامه ، بر زمین پر گل و لای اطلاق شود و کلمه ٔ شل بمعنی روان خلاف سفت است ، چنانکه پس از آمدن باران گویند: کوچه گل و شل است .
-
شل و ول
فرهنگ فارسی معین
(شُ لُ وِ) (ص مر.) (عا.) 1 - سست و وارفته . 2 - آشفته ، پریشان .
-
دهنه شل آباد
لغتنامه دهخدا
دهنه شل آباد. [ دَ هََ ن ِ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. واقع در 54هزارگزی شمال باختری خوسف . راه : اتومبیل رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).