کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شلیک
/šellik/
معنی
۱. خالی کردن توپ یا تفنگ.
۲. (اسم) [مجاز] صدای ناگهانی و بلند خنده.
〈 شلیک کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ؛ تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: شلیک کرد
بن حال: شلیک کن
دیکشنری
discharge, fire, firing, gunfire, outburst, peal, round, shot
-
جستوجوی دقیق
-
شلیک
لغتنامه دهخدا
شلیک . [ ش ِل ْ لی ] (اِ) تخلیه ٔ اسلحه ٔ آتشی و رها کردن تیر آن . (ناظم الاطباء). گشاد. افکندن تیر از سلاحی آتشی چون تفنگ و توپ .- شلیک کردن ؛ گشاد دادن یعنی انداختن تفنگ و توپ و امثال آن . (یادداشت مؤلف ). || گاه بمعنی حرکت و سر و صدای ناگهانی و ...
-
shoot 4
شلیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در تیراندازی، عمل چکاندن ماشه یا رها کردن زهکمان
-
شلیک
فرهنگ فارسی معین
(ش لُ) (اِ.) = شلک : صدای خالی شدن توپ یا تفنگ ، رها کردن گلوله .
-
شلیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹شلک› šellik ۱. خالی کردن توپ یا تفنگ.۲. (اسم) [مجاز] صدای ناگهانی و بلند خنده.〈 شلیک کردن: (مصدر لازم و مصدر متعدی) آتش کردن و رها کردن گلوله از توپ یا تفنگ؛ تیراندازی کردن با توپ یا تفنگ.
-
شلیک
دیکشنری فارسی به عربی
نار , وابل
-
واژههای مشابه
-
شليک
دیکشنری عربی به فارسی
توت فرنگي , چليک خوراکي
-
shoot back
شلیک متقابل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] دفاع از تجهیزات فضایی با شلیک به مهاجم
-
countersniper system, gunshot detection system
شلیکیاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] سامانهای که اطلاعات مربوط به منشأ شلیک، مانند زاویه و ارتفاع و بُرد و مختصات سامانۀ موقعیتیاب جهانی، را بیدرنگ فراهم میکند
-
بایک شلیک
دیکشنری فارسی به عربی
نقد لاذع
-
شلیک کردن
دیکشنری فارسی به عربی
وابل
-
قدرت شلیک
دیکشنری فارسی به عربی
قوة نارية
-
آماده شلیك
دیکشنری فارسی به عربی
استعداد علي قدم وساق
-
شلیک بطور دسته جمعی
دیکشنری فارسی به عربی
وابل
-
بصورت شلیک درکردن
دیکشنری فارسی به عربی
وابل