کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلوغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شلوغ
/šoluq/
معنی
۱. پرازدحام.
۲. بینظموترتیب.
۳. پرسروصدا.
〈 شلوغ کردن: (مصدر لازم)
۱. سروصدا کردن.
۲. نظم و ترتیب جایی را برهم زدن.
۳. [مجاز] جلوه دادن موضوعی بزرگتر از آنچه هست؛ اغراق کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ازدحام، پرازدحام، پرجمعیت، پرسروصدا، پرهیاهو، هیاهو ≠ ساکت
دیکشنری
busy, cramped, crowded
-
جستوجوی دقیق
-
شلوغ
واژگان مترادف و متضاد
ازدحام، پرازدحام، پرجمعیت، پرسروصدا، پرهیاهو، هیاهو ≠ ساکت
-
شلوغ
فرهنگ فارسی معین
(شُ) (اِ.) (عا.) 1 - ازدحام . 2 - سر و - صدا. 3 - (ص .) جنجالی . 4 - پرحرف .
-
شلوغ
لغتنامه دهخدا
شلوغ . [ ش ُ ] (ترکی ، ص ، اِ)جای انبوه از جمعیت . جای باجمعیت انبوه . اجتماع مردم . جایی که در آن جمعیت ازدحام کرده باشد: آب انبار شلوغ کوزه ٔ بسیار شکند. (یادداشت مؤلف ). || ناامن شدن جایی و وضع غیر عادی گرفتن آن : وقتی ناصرالدین شاه را کشتند شهر ...
-
شلوغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] šoluq ۱. پرازدحام.۲. بینظموترتیب.۳. پرسروصدا.〈 شلوغ کردن: (مصدر لازم)۱. سروصدا کردن.۲. نظم و ترتیب جایی را برهم زدن.۳. [مجاز] جلوه دادن موضوعی بزرگتر از آنچه هست؛ اغراق کردن.
-
شلوغ
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šuluq طاری: šuluq طامه ای: šuluq طرقی: šuluq کشه ای: šuluq نطنزی: šuluq
-
شلوغ
دیکشنری فارسی به عربی
اضطراب , غير مرتب , ملخبط
-
واژههای مشابه
-
شلوغ پلوغ
لغتنامه دهخدا
شلوغ پلوغ . [ ش ُ پ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، سخت در هم و برهم . هرج و مرج . سخت آشفته : خوابهای شلوغ پلوغ . جاهای شلوغ پلوغ . (یادداشت مؤلف ). جایی که در آن نظم و ترتیبی حکمفرما نباشد. حسینقلی خانی . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
شلوغ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] šoluqkāri ایجاد هیاهو و سروصدا و آشوب.
-
شلوغ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مربي , نشاط
-
شلوغ کار
دیکشنری فارسی به عربی
ملخبط
-
شلوغ کننده
دیکشنری فارسی به عربی
صارخ
-
شُلوُغ پُلُوغ
لهجه و گویش تهرانی
شلوغ ـ صحنه پر ازدحام
-
شلوغ کار
لهجه و گویش تهرانی
نامنظم
-
شلوغ کاری
لهجه و گویش تهرانی
بی نظم ،بی نظمی