کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شلوار
/šalvār/
معنی
پوشاکی که از کمر تا پشت پا را میپوشاند؛ تنبان.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تنبان، زیرجامه، سروال
دیکشنری
bottoms, breeches, pantaloons, pants, trews, trousers
-
جستوجوی دقیق
-
شلوار
واژگان مترادف و متضاد
تنبان، زیرجامه، سروال
-
شلوار
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.)نوعی لباس که معمولاً مردان پوشند و از کمر تا مچ پا را می پوشاند، تنبان .
-
شلوار
لغتنامه دهخدا
شلوار. [ ش َل ْ ] (اِ مرکب ) ازار. پوشاک پاها. تنبان . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). جامه ای که مردان و گاهی زنان پوشند و آن از کمر تا قوزک پاها را می پوشاند. سراویل . سروال . مئزر. ایزار. (یادداشت مؤلف ). ازار. (دهار). بمعنی ازار و م...
-
شلوار
لغتنامه دهخدا
شلوار. [ ش َل ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سلطانیه ٔ بخش مرکزی شهرستان زنجان . آب آن از چشمه و رودخانه . سکنه ٔ آن 213 تن . محصول عمده ٔ آنجا غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
شلوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šalvār پوشاکی که از کمر تا پشت پا را میپوشاند؛ تنبان.
-
شلوار
دیکشنری فارسی به عربی
بنطلون , ملابس داخلية
-
شلوار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: šavvâl / tammun طاری: šalvâr / tamun طامه ای: šalvâr / tamun طرقی: šalvâr / tamun کشه ای: šalvâr / tamun نطنزی: šalvâr / tommun
-
واژههای مشابه
-
فراخ شلوار
لغتنامه دهخدا
فراخ شلوار. [ ف َ ش َل ْ ] (ص مرکب ) تن پرور. کاهل . (یادداشت بخط مؤلف ). نظیر آن در تداول عام : گیوه گشاد. (امثال و حکم ) : در همه عراق توان گفت مردی لشکری چنانکه به کار آید، نیست . هستند گروهی کیائی و فراخ شلوار. (تاریخ بیهقی ).
-
فراخ شلوار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شَ) (ص مر.) 1 - کسی که شلوار گشاد دارد. 2 - کنایه از: تنبل ، تن پرور.
-
پاک شلوار
لغتنامه دهخدا
پاک شلوار. [ ش َ ] (ص مرکب ) نقی ّالعرض . نظیف السّراویل .
-
خشتک شلوار
لغتنامه دهخدا
خشتک شلوار. [ خ ِ ت َ ک ِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پارچه ٔ چهارگوشه میان تنبان و شلوار.
-
فراخ شلوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxšalvār ۱. ویژگی آنکه شلوار گشاد دارد.۲. [مجاز] تنبل؛ تنپرور.
-
پاچه شلوار
دیکشنری فارسی به عربی
ساق
-
بند شلوار
دیکشنری فارسی به عربی
شيال