کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شله ماش
لغتنامه دهخدا
شله ماش . [ ش ُل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کته ای از ماش و برنج . آش از ماش . (یادداشت مؤلف ).
-
آش شله
فرهنگ فارسی معین
قلمکار (ش ِ شُ لِ قَ لَ) (اِمر.) 1 - آشی که از حبوبات و گوشت لِه شده درست می شود و بیشتر برای نذر و در ایام محرم و صفردرست می کنند. 2 - کنایه از: هرمجموعه ای که در آن نظم و ترتیب و قاعده ای به کار نرفته باشد.
-
شله قلمکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . قَ لَ) (اِمر.) 1 - نوعی آش که در آن نخود پوست گرفته ، عدس ، لوبیا، گوشت ، پیاز، برنج و سبزی می ریزند. 2 - (عا.) هر چیز قَر و قاطی .
-
شله بریان
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بِ) (اِمر.) نوعی غذا. طرز تهیة آن چنین است : گوشت را با نخود خیس کرده و پوست گرفته مانند آبگوشت بار کنند. پس از طبخ استخوان های آن را کشیده ، مقداری مساوی گوشت و برنج علاوه کرده مانند دمپخت می پزند. آب آن که تمام شد، پیاز داغ روی آن داده زیره م...
-
شله زرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (اِمر.) نوعی غذای ایرانی به صورت شله ای که با برنج ، شکر، گلاب و زعفران تهیه می شود و آن را با خلال پسته و بادام و دارچین تزیین می کنند.
-
بان شله
لغتنامه دهخدا
بان شله . [ ش ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 30 هزارگزی خاور نهر آب و 9 هزارگزی روانسر در دشت واقع است . ناحیه ایست سردسیر ودارای 200 تن سکنه ، آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و ...
-
شله زرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šol[l]ezard خوراکی که از برنج، آب، شکر، گلاب، و زعفران تهیه میشود. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ایام سوگواری (عاشورا، اربعین و بیستوهشتم صفر) میپزند و میان مردم بخش میکنند.
-
شله قلمکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی. فارسی] šol[l]eqalamkār نوعی آش که در آن گوشت لهکرده و انواع حبوب میریزند. Δ بیشتر بهصورت نذری و در ماه محرم طبخ میکنند.
-
شله شوربا
فرهنگ گنجواژه
درهم.
-
شله زرد
لهجه و گویش تهرانی
آش برنج و زعفران و گلاب و شکر با دارچین و خلال بادام
-
شله قلمکار
لهجه و گویش تهرانی
آش گوشت و سبزی
-
شِله،()گُلی
لهجه و گویش تهرانی
چلوار سرخ آتشی که کولی ها رو سری کنند
-
شهله، شَله
لهجه و گویش تهرانی
چربی بی رمق روی گوشت
-
شله بریون
لهجه و گویش تهرانی
نوعی آش گوشت
-
شله بریانی
لهجه و گویش تهرانی
نوعی آش گوشت