کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلمغانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شلمغانی
لغتنامه دهخدا
شلمغانی . [ ش َ م َ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن علی معروف به ابن ابی العزاقر از مردم شلمغان از قرای واسط بود و اواز جمله کسانی است که به مخالفت با حسین بن روح و مذهب او پرداخت و خود مذهبی جدید آورد که پیروانش را به نام خود او عزاقریه یا شلمغانیه مینامند....
-
جستوجو در متن
-
بصری
لغتنامه دهخدا
بصری . [ ب َ ] (اِخ ) جانشین شلمغانی . ابن العزاقر مؤسس مذهب عزا قریه بود. در خاندان نوبختی آمده است : بعد از قتل شلمغانی یک نفر بنام بصری جانشینی او را ادعا کرد و مدعی شد که روح شلمغانی دراو حلول کرده و او مقام الوهیت دارد. وی در سال 340هَ . ق . در...
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد. [ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) ابن علی ... رجوع به شلمغانی ابوجعفر محمدبن علی ... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) کنیت محمدبن علی شلمغانی . رجوع به ابن ابی عزاقر... شود.
-
زیات
لغتنامه دهخدا
زیات . [ زَی ْ یا ] (اِخ ) مکنی به ابن شبیب . وی از پیروان شلمغانی و معاصر الراضی خلیفه بود. (از خاندان نوبختی اقبال ص 224 و 236).
-
شلمغانیه
لغتنامه دهخدا
شلمغانیه . [ ش َ م َ نی ی َ ] (اِخ ) عزاقریه . پیروان محمدبن علی بن ابی العزاقر که عزاقریه نیز نامیده میشوند. رجوع به شلمغانی و عزاقریه شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) ابراهیم بن ابی عون احمدبن ابی النجم . یکی از خاندان آل ابی النجم . ادیبی فاضل و در بغداد از اعیان معاریف بشمار بود. او از اصحاب ابی جعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر است و به خدائی ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی...
-
شلمغان
لغتنامه دهخدا
شلمغان . [ ش َ م َ ] (اِخ ) نام قریه ای است از واسط که اکنون خراب است و از آنجاست ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابی العزاقر. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از خاندان نوبختی ص 222).
-
عزاقریة
لغتنامه دهخدا
عزاقریة. [ ع َ ق ِ ری ی َ ] (اِخ ) پیروان ابن العزاقر ابوجعفر محمدبن علی شَلمَغانی میباشند. وی ازجمله ٔ کسانی است که در قرن چهارم هجری به مخالفت با حسین بن روح برخاست و مذهب جدیدی تأسیس کرد و پیروان او به عزاقریه یا شلمغانیه شهرت دارند. مهمترین عقای...
-
ابن روح
لغتنامه دهخدا
ابن روح . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی . وفات 326 یا 329 هَ .ق . اصلاً ایرانی از نژاد نوبخت معروف منجم منصور دوانیقی . و شجره ٔ نسب او معلوم نیست بچه طریق بنوبخت می پیوندد. او باعتقاد امامیه نائب سوم امام دوازدهم بود (از سال 305 تا ...
-
ابن ابی عزاقر
لغتنامه دهخدا
ابن ابی عزاقر. [ اِ ن ُ اَ ع َ ق ِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی . وفات 322 هَ .ق . شلمغان قریه ای است در نواحی واسط. و سبب قتل وی این بود که در تشیع مذهبی مبتنی بر غلو و تناسخ و حلول الهیة در وی احداث کرد و در زمان مقتدر ابن مقله ٔ وزیر درصدد ...
-
بسطام
لغتنامه دهخدا
بسطام . [ ب َ ] (اِخ ) عبدالجلیل رازی گوید: پدر ابوجعفربن بسطام و ابوعلی بن بسطام دبیران درگاه (اسماعیلیان مصر) است . چون ابوالفضل و پسران بسطام و بوسهل نوبختی و قرابات او و پسران سنگلائی همه رافضی بودند یا ملحد و همه مستولی بودند بر خلیفه ، و جهان د...
-
ابوسهل
لغتنامه دهخدا
ابوسهل . [ اَ س َ ] (اِخ ) اسماعیل بن علی بن اسحاق بن ابی سهل بن نوبخت . یکی از کبار علما و متکلّمین شیعه . او عالمی فاضل و متکلّمی بارع است و ناشی میگفت که ابوسهل استاد وی بود. و آنگاه که مجلس گفتی جماعتی از متکلّمین در محضر او اجتماع داشتند و بزمان...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین کنیت مابین علماء و محدثین امامیه معروفست و از آل اعین همواره در عصر هر یک از ائمه ٔ اثناع...