کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شلق
لغتنامه دهخدا
شلق . [ ش َ ] (از ع ، اِ) شلیک . (ناظم الاطباء).- شلق کردن ؛ شلیک کردن و آتش زدن اسلحه ٔ آتشی . (ناظم الاطباء). رجوع به شلیک شود.
-
شلق
لغتنامه دهخدا
شلق . [ ش َ ] (ع مص ) به تازیانه زدن کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جماع کردن . || به درازا شکافتن گوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درازا شکافتن بینی را. (از اقرب الموارد). || رها کردن تیر از اسلحه ٔ آتشی . (ناظم ا...
-
شلق
لغتنامه دهخدا
شلق . [ ش َ ل ِ / ش ِ ](ع اِ) نوعی از ماهی کوچک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مارماهی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
سُلُق و شُلُق
فرهنگ گنجواژه
سلایق مختلف است.
-
واژههای همآوا
-
شلغ
لغتنامه دهخدا
شلغ. [ ش َ ] (ع مص ) شکستن سر کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
capuchins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
capuchins، راهب با شلق پوش، راهب کبوشی
-
شلاق
لغتنامه دهخدا
شلاق . [ ش َل ْ لا ] (از ع ، اِ)تازیانه ای که از چرم سازند. (ناظم الاطباء). تازیانه . قمچی . سوط. مقرعه . از ماده ٔ شلق عربی بمعنی تازیانه زدن آمده است ، لیکن در عربی بدین صورت بمعنی زنبیل گدایان است ؛ از این رو گمان می کنم بمعنی تازیانه یامصنوع فارس...