کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلغماب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شلغماب
لغتنامه دهخدا
شلغماب . [ ش َ غ َ ] (اِ مرکب ) شلغم پخته در سرکه و آب نهاده و خردل در آن کرده . (یادداشت مؤلف ) : دیگر آنکه بیشتر خوردنی ها می پوسانند، پس می خورند چون ترینه (مراد ظاهراً میوه ها است چون هندوانه و خربزه و امثال آن ) و چغندراب و شلغماب و غیر آن . (ذ...
-
جستوجو در متن
-
پوسانیدن
لغتنامه دهخدا
پوسانیدن . [ دَ ] (مص ) بپوسیدن داشتن . تبلیة. ابلاء. پوساندن . پوسیده کردن . بگردانیدن صورت چیزیست اعم از تر و خشک با گذرانیدن زمان بر او یا بعلاجی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ): دیگر آنکه بیشتر خوردنیها می پوسانند پس میخورند، چون ترینه و چغندر آب و شلغما...
-
شلماب
لغتنامه دهخدا
شلماب . [ ش َ ل َ / ل ْ ] (اِ مرکب ) شلمابه . آب شلغم . شلغماب . (یادداشت مؤلف ) : خر مرکوب لوطیان قدیم بی جو و جفر و جوبه و شلماب . سوزنی .رجوع به شلمابه شود. || آبجو. ماءالشعیر. || نان سوده ٔ جوشانیده با کمی آب و شکر و یا عسل . (ناظم الاطباء). ظاه...