کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شلخته
/šalaxte/
معنی
لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی بزنند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بیبندوبار، بینظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم، ولنگار، یالانچی ≠ مرتب، منظم
دیکشنری
blowzy, careless, casual, clumsy, dowdy, messy, raffish, scruffily, slatternly, sloppy, sloven, slovenly, untidy, wallydrag
-
جستوجوی دقیق
-
شلخته
واژگان مترادف و متضاد
بیبندوبار، بینظم، قذر، لچر، نامرتب، نامنظم، ولنگار، یالانچی ≠ مرتب، منظم
-
شلخته
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) تیپا.
-
شلخته
فرهنگ فارسی معین
(شَ لَ تِ) (اِ.) (عا.) زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد.
-
شلخته
لغتنامه دهخدا
شلخته . [ ش َ / ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] (اِ) لگد بر نشستگاه و نرمگاه . شلخت . (از ناظم الاطباء). لگدی باشد که مردم در وقت بازی کردن با پشت پای یا سر زانو بر نرمگاه و نشستگاه یکدیگر زنند و آنرا شلخت به حذف هاء نیز گفته اند و گاهی از روی قهر و غضب هم میزنن...
-
شلخته
لغتنامه دهخدا
شلخته . [ ش َ/ ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] (ص ) بی فکر. بی اندیشه . لاابالی . زنی که کارهای وی از روی نظم و ترتیب نباشد. زن ناکدبانو. (ناظم الاطباء). زنی که کارهایش بی نظم و ترتیب باشد. زن کاهل و لاابالی . (یادداشت مؤلف ). بندرت ممکن است این صفت را در مورد ...
-
شلخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شلخت› [قدیمی] šalaxte لگدی که با پشت پا به نشیمن کسی بزنند.
-
شلخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) še(a)laxte ویژگی کسی که کارهایش بینظموترتیب باشد؛ بیکاره و تنبل.
-
شلخته
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل متخلف , قذر , مهمل
-
شلخته
لهجه و گویش تهرانی
بی بندوبار ،بینظم(خانم شلخته در مقابل کدبانو)
-
واژههای مشابه
-
شرتی شلخته
لغتنامه دهخدا
شرتی شلخته . [ ش ِ ش ِ ل َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) بمعنی شرتی و صفت زنان (و ندرتاً مردان ) است . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رجوع به شرتی شود.
-
شلخته وار
دیکشنری فارسی به عربی
بشکل اخرق
-
شلخته وچاق
دیکشنری فارسی به عربی
خنزيرة
-
شِتِره شلخته
لهجه و گویش تهرانی
زن بی نظم
-
شِتر و شلخته
فرهنگ گنجواژه
زن شلخته.