کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلاق و چوب و حبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شلاق و چوب و حبس
فرهنگ گنجواژه
مجازات.
-
واژههای مشابه
-
شلاق کش
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ یا کِ) [ تر - فا. ] (ق مر.) (عا.) سریع .
-
جستوجو در متن
-
گرفتار و حبس
فرهنگ گنجواژه
اسیر
-
حبس و توقیف
فرهنگ گنجواژه
زندان.
-
حبس و زَجر
فرهنگ گنجواژه
مجازات
-
حبس و مرارت
فرهنگ گنجواژه
مجازات.
-
بند و زندان
فرهنگ گنجواژه
حبس.
-
حبس
لغتنامه دهخدا
حبس . [ ح َ / ح ِ ] (ع اِ) چیزی چون مصنعة که آب را سازند. || آب ایستاده . مرداب .ماء مستنقع. || سنگی که بر مجرای آب نهندتا آب ، حبس شود. (معجم البلدان ). || چوب یا سنگ که بر آبراهه نهند بجهت گرد آمدن آب تا ستور را آب دهند. || سقایة. || [ ح ِ ] آب مجت...
-
چَل و چوب
فرهنگ گنجواژه
چوب و چوب ریزه.
-
محبس
لغتنامه دهخدا
محبس . [ م َ ب َ ] (ع مص ) حبس کردن . حبس . بازداشت و بند کردن کسی را. (از منتهی الارب ).
-
چوب و چَل
فرهنگ گنجواژه
هیزم و چوب.
-
حبس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] habs ۱. زندان.۲. (اسم مصدر) بازداشتن؛ زندانی کردن؛ بازداشت.〈حبس ابد (مؤبد): (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید تا آخر عمر در زندان باشد.〈حبس انفرادی: (حقوق) نوعی حبس که محکوم باید در مدت زندانی بودن جدا از سایر زندانیان باشد.〈ح...
-
حبس
لغتنامه دهخدا
حبس . [ ح ُ ] (ع اِ) وقف . و در حدیث است : ان خالداً جعل ادراعه حبساً؛ ای وقفاً علی المجاهدین و غیرهم . (منتهی الارب ). رجوع به حَبس شود.