کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شق رودبال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شق شدن
لغتنامه دهخدا
شق شدن . [ ش َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) راست شدن . (ناظم الاطباء). || چاک شدن . دونیم شدن . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). شکافتن . ترکیدن : چون بنوشت از هیبت سر قلم شق شد و آن سبب بماند تا روز قیامت هیچ قلم ننویسد تا نشکافند. (قصص الانبیاء ص 4).
-
شق عصا
لغتنامه دهخدا
شق عصا. [ ش ِق ْ ق ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) (آنندراج ). خلاف . مخالفت . جدایی . از جماعت جداشدن . کناره کردن از جماعت . رأی خلاف جماعت آوردن . معتزلی . (یادداشت مؤلف ). از جماعت دوری گزیدن ، و عصادر اصل عبارتی است از الفت و اجتماع . (از اقرب...
-
شق کردن
لغتنامه دهخدا
شق کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست و دراز کردن . (ناظم الاطباء). || شکافتن و چاک کردن و دریدن و دونیم کردن و چاک زدن و از هم جدا کردن و منقسم کردن . (ناظم الاطباء).
-
شق القمر
لغتنامه دهخدا
شق القمر. [ ش َق ْ قُل ْ ق َ م َ ] (ع اِ مرکب ) شق قمر. انشقاق قمر. شکافتن ماه . طبق روایات اسلامی یکی از معجزات پیغمبر اسلام بوده است . (یادداشت مؤلف ). به روایت راویان اخبار انشقاق قمر معجزی بود رسول (ص ) را، و آن چنان بود که کفار قریش گفتند هر در...
-
شق ء
لغتنامه دهخدا
شق ء. [ ش َق ْءْ ] (ع مص ) برآمدن دندان نیش کسی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). برآمدن دندان شتر. (مهذب الاسماء). || شکافتن سر کسی را. (از اقرب الموارد). || شانه کردن موسی سر کسی را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شانه کردن . (مهذب الاسماء). |...
-
شق زن
لغتنامه دهخدا
شق زن . [ ش َ زَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) قطزن . مِقَطّ. مقطة. قلمزن . قلمزنه . (زمخشری ).
-
تنگ شق
لغتنامه دهخدا
تنگ شق . [ ت َ ش َ ] (ص مرکب ) قلمی که چاک آن تنگ باشد. (ناظم الاطباء) : حرف مقصود نمی ریزد زودخامه ٔ طالع ما تنگ شق است .عرفی (از آنندراج ).
-
کله شق
دیکشنری فارسی به عربی
عنيد
-
شق شدن
دیکشنری فارسی به عربی
منتصب
-
شق شدگی
دیکشنری فارسی به عربی
انتصاب
-
شق دیگر
دیکشنری فارسی به عربی
بديل
-
شق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شخص
-
شَق لمس
لهجه و گویش تهرانی
سست شدن آلت شق شده
-
کله شق
لهجه و گویش تهرانی
لجوج
-
شق و رق
فرهنگ فارسی معین
(شَ قُّ رَ قُ) (ص مر.) (عا.) راست و مستقیم .