کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شقردیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شقردیون
لغتنامه دهخدا
شقردیون . [ ش ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) سیر صحرایی و موسیر که بتازی حافظالاجساد گویند. (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). اسقردیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). اشقردیون یا اسقردیون است ، ثوم بری و حافظالاجساد و حافظالرمی نیز نامند. (از ذخیره ٔ خوارزم...
-
جستوجو در متن
-
اشقردیون
لغتنامه دهخدا
اشقردیون . [ اَق َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی شقردیون است که سیر صحرائی باشد و بعربی ثوم البری خوانند و حافظالاجساد نیزگویند. (برهان ). رجوع به شقردیون و سقوردیون شود.
-
اسفودریون
لغتنامه دهخدا
اسفودریون . [ ] (معرب ، اِ) سیر دشتی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به اسقوردیون و اشقردیون و شقردیون شود.
-
حافظالموتی
لغتنامه دهخدا
حافظالموتی . [ ف ِ ظُل ْ م َ تا ] (ع اِمرکب ) حافظالاجساد. قطران . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظالاجساد شود.
-
حافظالاجساد
لغتنامه دهخدا
حافظالاجساد. [ ف ِ ظُل ْاَ ] (ع اِ مرکب ) حافظالموتی . حافظالاموات . قطران . (فهرست مخزن الادویة). || شقردیون . موسیر. رجوع به حافظ الاموات شود.
-
سقوردیون
لغتنامه دهخدا
سقوردیون . [ س َ ] (معرب ، اِ) شقردیون . سیر دشتی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به لغت یونانی سیر صحرایی باشد و به عربی ثوم البری خوانند. (برهان ) (آنندراج ). اسقوردیون . رجوع به همین کلمه شود.
-
ثوم بری
لغتنامه دهخدا
ثوم بری . [ م ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) موسیر. سیر صحرائی . ثوم الکلب . ثوم الحیة. مَطر قال . (ابن البیطار). اسقوردیون . شقردیون . (ابن البیطار). رجوع به ثوم الحبة شود.
-
اسقوردیون
لغتنامه دهخدا
اسقوردیون . [ اُ ] (معرب ، اِ) سیر دشتی . (نزهة القلوب ) (مؤید الفضلاء). بلغت رومی و بعضی گویند بیونانی دوائی است که آنرا بشیرازی سیرمو گویند. و آن سیر صحرائی است و بعربی ثوم الحیه خوانند و بعضی گویند عنصل کوچک است و از جمله ٔ اجزای تریاک فاروق باشد...