کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شقا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
شقا
/še(a)qā/
معنی
بدبختی؛ سختی؛ تنگی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش َ ] (اِ) شغا. شگا. (یادداشت مؤلف ). شغاه . ترکش و تیردان . (ناظم الاطباء). به معنی تیردان است یعنی جایی که تیر در آن گذارند، و آن را ترکش و کیش نیز گویند و به عربی جعبه خوانند. (برهان ) (آنندراج ) : با کلاههای چهارپر تیر و کمان به دست و شمش...
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شقاء در معنی اسمی شود.
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش َ ] (از ع ، اِمص ) شقاء. سختی و تنگی و بدبختی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). شقاء. سختی . شدت . عسرت . عسر. شقاوت . شقوه . (یادداشت مؤلف ) : مخالف راشقا بادی موافق را بقا بادی معین مؤمنان بادی امید اولیا بادی . فرخی .الا رف...
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش َ ](از ع ، مص ) شقاء. بدبخت شدن . (ناظم الاطباء) (دهار) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به شقاء شود.
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش ِ ] (ع اِ) شانه . (مهذب الاسماء). در متون دیگر دیده نشد.
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد.سکنه ٔ آن 399 تن . آب از قنات است . محصول عمده غلات . راه ماشین رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شقا
لغتنامه دهخدا
شقا. [ ش ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه ٔشهرستان مشهد. سکنه ٔ آن 137 تن . آب از قنات است . محصول عمده غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شقاء] [قدیمی] še(a)qā بدبختی؛ سختی؛ تنگی.
-
واژههای مشابه
-
شَقّاً
فرهنگ واژگان قرآن
شکافتني (در عبارت "شَقَقْنَا ﭐلْأَرْضَ شَقّاً " چون مفعولٌ فيه واقع شده منظور شکافتني نگفتني و وصف ناشدني است)
-
واژههای همآوا
-
شغا
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (اِ.) ترکش ، تیردان .
-
شغا
لغتنامه دهخدا
شغا. [ ش َ ] (ع اِمص ) تقطیر بول . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شغیة. (اقرب الموارد). رجوع به شغیة شود. || ناهمواری دندانها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
شغا
لغتنامه دهخدا
شغا. [ ش َ ] (ع مص ) شَغاً. مختلف شدن دندانهای کسی در بلندی و کوتاهی و خروج و دخول . شَغْو. (منتهی الارب ). اختلاف روییدن دندانها در درازی و کوتاهی ، و خروج آن عیب است . (از اقرب الموارد). ناهمواری برآمدن دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کم و بیش ش...
-
شغا
لغتنامه دهخدا
شغا. [ ش َ /ش ُ ] (اِ) جعبه و تیردان و ترکش . (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). شقا. شکا. تیردان . (آنندراج ) (از انجمن آرا). ترکش . (فرهنگ جهانگیری ). ترکش و تیردان را گویند، و آن جاییست که تیر در آن نهند و بر کمر بندند و به عربی جعبه خوانند. (برهان ...