کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفا دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
علاج دادن
لغتنامه دهخدا
علاج دادن . [ ع ِ دَ ] (مص مرکب ) شفا دادن . (ناظم الاطباء).
-
علاج
دیکشنری عربی به فارسی
علا ج , شفا , دارو , شفا دادن , بهبودي دادن , گزير , درمان , ميزان , چاره , اصلا ح کردن , جبران کردن , درمان کردن , معالجه , مداوا , تداوي
-
اشف
دیکشنری عربی به فارسی
شفا دادن , خوب کردن , التيام دادن , خوب شدن , متاثر , متاسف , غمگين , ناجور , بدبخت
-
مریض کردن
واژگان مترادف و متضاد
بیمار کردن، ناخوش کردن ≠ شفا دادن، معالجه کردن
-
معالجه کردن
واژگان مترادف و متضاد
علاج کردن، درمان کردن، مداوا کردن، شفا دادن
-
خوب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به کردن، بهبود بخشیدن، شفا دادن، درمان کردن، معالجه کردن، التیام دادن ۲. کار درست انجام دادن، نیکویی کردن
-
مداوا کردن
واژگان مترادف و متضاد
درمان کردن، علاج کردن، شفا دادن، معالجه کردن، تداوی کردن
-
بهبود بخشیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. به کردن، بهینه ساختن ۲. شفا دادن، معالجه کردن
-
عالج
دیکشنری عربی به فارسی
بادست عمل کردن , با استادي درست کردن , بامهارت انجام دادن , اداره کردن , دستکاري کردن , شفا دادن , مداوا کردن , دارويي کردن
-
مومیایی بخشیدن
لغتنامه دهخدا
مومیایی بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی دادن . مومیا به کسی دادن . || چاره سازی کردن . شفا بخشیدن . مرهم نهادن : شب آمد روشنایی هم نبخشیدشکست و مومیایی هم نبخشید. نظامی .و رجوع به مومیایی بخش و مومیایی دادن شود.
-
مستنزف
دیکشنری عربی به فارسی
زالو , حجامت , اسباب خون گيري , خفاش خون اشام , انگل , مزاحم , شفا دادن , پزشکي کردن , زالو انداختن , طبيب
-
زنده گردانیدن
لغتنامه دهخدا
زنده گردانیدن . [ زِ دَ / دِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) حیات بخشیدن . || شفا دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به زنده کردن شود.
-
ابرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ابراء] 'ebrā ۱. (حقوق) چشمپوشی طلبکار از طلب.۲. [قدیمی] بیزار کردن؛ بری کردن.۳. [قدیمی] از بیماری رهاندن؛ شفا دادن.
-
تندرست کردن
لغتنامه دهخدا
تندرست کردن . [ ت َ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شفا دادن . شفا بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معالجه کردن . علاج کردن . درمان کردن : از آن نوشدارو که در گنج تست کجاخستگان را کند تندرست ... فردوسی .رجوع به تندرست و تندرستی شود.
-
مومیایی دادن
لغتنامه دهخدا
مومیایی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) مومیایی بخشیدن . مومیا دادن . || درمان بخشیدن . چاره سازی کردن . شفا دادن : کار جزع و لعل تست آزردن و بنواختن هرکه را این بشکند آن مومیایی می دهد. خاقانی .تیرگی چند روشنایی ده چون شکستیم مومیایی ده . نظامی .تویی کز شک...