کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفافة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شفافة
لغتنامه دهخدا
شفافة. [ ش َف ْ فا ف َ ] (ع ص ) مؤنث شفاف . (ناظم الاطباء). رجوع به شَفّاف شود.
-
شفافة
لغتنامه دهخدا
شفافة. [ ش ُ ف َ ] (ع اِ) باقی آب در خنور. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باقی آب در مشربه . (مهذب الاسماء). باقی آب در کوزه و ظرف . (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
transparency 1
شفافه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] تلقی که بر روی آن تصویر و نمودار و نوشته نگاشته میشود و میتوان آن را با تاباندن نور بر روی پرده نمایش داد
-
جستوجو در متن
-
opaque projector
تصویرافکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] فراتابی که با آن میتوان متن و نمودار و تصویر را بدون نیاز به انتقال بر روی شفافه مستقیماً بر روی پرده یا دیوار نمایش داد
-
overhead projector, overhead transparency projector
بالاتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] فراتابی که با آن میتوان متن و نمودار و تصویر نگاشتهشده بر روی شفافه را در مقیاسی بزرگتر بر روی پرده یا دیوار نمایش داد
-
تبرض
لغتنامه دهخدا
تبرض . [ ت َ ب َرْ رُ ] (ع مص ) به اندک معیشت روزگار گذرانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). اندک اندک روزگار گذاشتن . (زوزنی ). || تبرض چیزی ؛ اندک اندک گرفتن آنرا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقر...
-
تشاف
لغتنامه دهخدا
تشاف . [ ت َ ف ف ] (ع مص )همه ٔ چیزی را گرفتن و استقصای آن کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || خوردن همه ٔ باقی آب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آشامیدن همه ٔ آنچه را که در ...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...
-
لعل
لغتنامه دهخدا
لعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است . سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. (دزی ). حم...